امام علی بن محمد(ع) ملقب به هادی و کنیه ابوالحسن ثالث با شهرت نقی به معنای پاک و پاکیزه است که از سوی پیامبر اکرم(ص) به عنوان دهمین رهبر آسمانی معرفی شدند و در حدود 34 سال امامت و رهبری جامعه اسلامی را در عصر هولناک عباسیان بر عهده داشتند.
در شرایطی که دنیا با اتحاد زر، زور و تزویر بر مدار کفر و مراد جور میگردید، امام هادی(ع) در برابر توطئهها، تبلیغات و استحاله فرهنگی دشمنان به پاسداری از ارزشهای ناب اسلامی برخواستند و با بیان «زیارت جامعه کبیره» که منشور امام شناسی است، شیعه را به یک حزب تمام عیار و تشکیلات منسجم تبدیل کردند.
امامان شیعه هر چه به دوره غیبت نزدیکتر میشدند، برای شیعیان علائم و مرزهایی مشخص کرده و به کادرسازی، سازماندهی و تشکل بیشتر شیعه میپرداختند؛ چنان که امام هادی(ع) فقیه جامع الشرایط و رهبر امت اسلامی را به ناخدای کشتی تشبیه میکند و در نهایت امام حسن عسکری(ع) با روایت «الفقها صاینا لنفسه حافظ لدینه مخالفا علی هواه مطیعا لامر مولاه» رهبری جامعه اسلامی را مشخص میفرمایند.(سیری در زندگی امام حسن عسکری(ع)، محمد حسین زارعی،ص 161)
ائمه سامرا(ع) به دلیل انسجام بخشی به شیعیان و تلاش در راستای رهبری امت اسلامی و زمینهسازی مقدمات ظهور منجی، تهدید بزرگی برای حکومت غاصبانه بنی عباس به شمار میرفتند؛ چنان که امروزه نیز دشمنان اسلام برای مقابله با اهداف امام هادی(ع) تعرضها و هجمههایی به آن امام همام داشتهاند.
از این رو در عصر بنی عباس، امام هادی(ع) نیز بسان پدران بزرگوارشان به اجبار از مدینه به سامرا تبعید شدند تا تحت نظارت و کنترل شدید حکومت قرار داشته باشند؛ اما بنا به قول یکی از شیعیان به نام «محمودی» که نقل میکند: نامه امام حسن عسکری(ع) را در زندان معتمد عباسی دیدم که نوشته بودند: «یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم والله متم نوره و لو کره الکافرون»(صف/8) و حضرت به شیعیان امید و اطمینان میدادند که نور خدا با این گونه دشمنیها خاموش نخواهد شد.(همان، ص131)
هجرت امام هادی(ع) به سامرا از جهاتی شبیه مهاجرت رسول خدا(ص) به مدینه، هجرت امیرمؤمنان علی(ع) به کوفه، هجرت امام حسین(ع) به کربلا، هجرت امام رضا(ع) به خراسان در جهت احیای تعالیم اسلام و در نهایت بین المللی شدن تشیع است.
هجرت به سامرا، آخرین هجرت تعیین کننده و سرنوشت ساز دو تن از معصومان(ع) بود که این شهر را از دژ بسته نظامی، به کانون و مرکز جدیدی برای گسترش حقیقت اسلام راستین و محل تولد امام زمان(ع) مبدل ساخت.
شیعیان در دوران حکومت متوکل، در فقر، فشار، اختناق و محرومیت بودند؛ امام هادی(ع) نیز علیرغم این که در حصر، تبعید و اسارت به سر میبردند، با ایجاد شبکه ارتباطی وکالت و فرستادن پیکها و نامه نگاری، با شیعیان در ارتباط بودند.
تداوم جنبش نرم افزاری امام علی النقی(ع) در قالب زیارتهایی همچون زیارت جامعه کبیره و معرفی کردن مقام امامت و جایگاه ولایت جد بزرگوارشان حضرت علی(ع) در عید غدیر نخستین سال تبعیدشان به سامرا، برخاسته از مدیریت و رهبری فوقالعاده امام هادی(ع) است.
بر خلاف تهدیدات و مشکلات فراوانی که حکومت برای شیعیان و امام شیعیان به وجود آورده بود، اقدامات علمی امام هادی(ع) همچون بارور کردن میراث غنی علمی و تدوین احادیث، نخبه پروری، تربیت دانشمندان در علوم مختلف، مبارزه با انحرافها، بالندگی و رشد علوم اسلامی را به ارمغان آورد.
اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران امامت امام هادی(ع)
حاکمیت بنی عباس در زمان امام هادی(ع) در اوج اقتدار جهانی قرار داشت؛ چنان که تنها رقیبش امپراطوری روم را نیز شکست داد.
در بغداد و سامرا که مراکز اصلی نظامی و امپراطوری بنی عباس محسوب میشد، جنگ قدرت میان خاندانهای عرب و فارس رواج داشت. از طرفی نوعی صف کشی و اختلاف نیز میان نظامیان به وجود آمده بود که حاکمان و خلفای بنیعباس را بر آن داشت تا به سمت ژنرالهای ترک رو آورده به وسیله آنها، عربها و فارسها را تا حدی مهار کنند.
جنبشهای دینی و غیردینی نیز علیه حاکمیت بنیعباس شکل گرفته بودند که جنبشهای مسلحانه علوی در ایران، عراق، یمن و مصر در دورانی که امام هادی(ع) وارد صحنه شدند، از قویترین این جنبشها محسوب میشدند.
در دوران خلافت متوکل، جامعه، به ویژه علویان در فقر شدیدی به سر میبردند؛ به گونهای که زنان علوی از شدت فقر فاقد حجاب کامل بوده، برای نماز خواندن و تأمین حجاب واجب در نماز، گروهی از ایشان به نوبت از یک لباس استفاده میکردند!
بغض و کینه متوکل علیه شیعیان به حدی بود که مرقد مطهر امام حسین(ع) را تخریب کرد؛ بر آن آب بست و پس از تخریب، نگهبانانی در مسیرهای منتهی به قبر قرار داد تا زائران را دستگیر و مجازات کنند.(سازمان وکالت در عصر عسکریین؛ محمد دشتی، ص236)
در چنین شرایطی بود که امام هادی(ع) فرمودند: «اگر بگویم تارک تقیه مثل تارک نماز است، راست گفتهام.»(بحار الأنوار، ج50، ص181)
بحران مشروعیت دلیل نظارت مستقیم بنی عباس بر ائمه(ع)
هیأت حاکمه بنیعباس، تهدید اصلی مشروعیت و اقتدار سیاسی و اجتماعی حکومت خود را در خاندان و مکتب اهل بیت(ع) میدید؛ زیرا فرزندان ایشان جنبشهای مختلف سیاسی و نظامی را در نقاط مختلف سازمان داده بودند. به ویژه مکتب علمی امام باقر(ع) و امام صادق(ع) با تربیت شاگردان بسیار و بالا بردن شناخت جامعه از اهل بیت(ع) نیز به لحاظ پایگاه مردمی و معرفتی، امامان معصوم(ع) را در کانون توجه مردم قرار میداد.
بازداشت محترمانه امام رضا(ع)، انتقال ایشان به خراسان، پیشنهاد ولایتعهدی به ایشان و ازدواج تحمیلی امام جواد(ع) از سوی مأمون، جزء سیاستهای وی برای کسب مشروعیت حکومت و نظارت بر امام معصوم(ع) بود.
در مورد امام جواد(ع) علاوه بر نظارت مستقیم، قصد داشت با این سیاست، ارتباط سیاسی و خانوادگی میان بنی عباس و فرزندان اهل بیت(ع) برقرار کرده و رهبران معنوی مردم را به نوعی از دو نژاد و به بخشی از حاکمیت مرتبط سازد که با تدبیر امام جواد(ع) و فرزنددار نشدن از دختر مأمون، این سیاست نیز به شکست انجامید.
امام جواد(ع) بعد از این جریان به مدینه مراجعت کرده با کنیزی که در بین زنان و دختران اهل بیت(ع) تربیت شده بود ازدواج کردند و امام هادی(ع) از این بانوی با فضیلت متولد شد؛ تولدی که ثابت کرد معیار امامت و رهبری معنوی، صفات والای انسانی است و با تفاخرهای نژادی به مبارزه برخاست.(رک، استاد رحیم پور ازغندی)
عباسیان در زمان امام هادی(ع) نتوانستند سیاستهای پیشینیان خود را در استمرار مشروعیت ادامه دهند و پایههای حکومت خود را پایدار کنند؛ از اینرو در دوره دوم بنیعباس، نظامیگری به جای حکومت داری و فرهنگ محوری در رأس قرار گرفت.
در این دوران، قیامها و جنبشهای مختلفی با مبانی مختلف ایدئولوژیکی، قومی، نژادی وقبیلهای رخ داد که مشروعیت و اقتدار سیاسی عباسیان را مخدوش و دچار چالش و بحران کرد.
حاکمان بنیعباس در رویارویی با این آشوبها به سرکوب و خشونت نظامی رو آوردند. قیامهای علویان و فرقههایی از شیعه همچون زیدیه از جمله این قیامها بودند که از دوران امویان آغاز و در طول حکومت عباسیان با فراز و فرود مواجه شدند.(تحلیلی بر اوضاع سیاسی معاصر امام هادی(ع)؛ امیر علی حسنلو، ص204- 205)
در دوران معتصم، با ادامه سیاست نظارت مستقیم بر ائمه اطهار(ع)، برنامه ویژهای نسبت به امام هادی(ع) اجرا میشد و دستگاه حکومت در بالاترین سطح تلاش میکرد ایشان را در کنترل خویش داشته باشد.
بعد از شهادت امام جواد(ع) امام هادی(ع) کودکی 6-7 ساله بودند که معتصم به زیرکترین عوامل خویش مأموریت داد تا به مدینه رفته و زیر نظر مستقیم حاکم مدینه و با نظارت خاص خلیفه، تیم خاصی را برای آموزش ایشان در نظر بگیرند تا تحت کنترل آموزشی دستگاه حاکمه قرار گرفته ارتباطش با پیروان اهل بیت(ع) قطع شود.
امام هادی(ع) تا حدود 20 سالگی در مدینه بودند؛ اما با گزارشهای پی در پی عبدالله بن محمد، حاکم مدینه(که در گزارشی این چنین آمده بود: اگر این جوان «امام هادی(ع)» در مدینه بماند، کل حجاز از دست خلیفه خواهد رفت) متوکل دستور داد ایشان همچون امام رضا(ع) و امام جواد(ع) ظاهراً محترمانه باز داشت و به سامرا منتقل شوند.(ارشاد؛ شیخ مفید، ترجمه محمد باقر ساعدی خراسانی، ص646)
امام علی النقی(ع) حدود 21 سال تحت نظر اقدامات امنیتی، اطلاعاتی و پلیسی حکومت وقت قرار داشتند که در این مدت علاوه بر فعالیت در جبهه معرفتی و روشنگری مردم، تشکیلات سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی و چریکی را مستقیم و غیر مستقیم هدایت و رهبری میکردند.
در شرایطی که بسیاری از علویان و سادات در زندانهای مخوف بنیعباس به حیلههای مختلف کشته میشدند و مأموران امنیتی دستور داشتند کسی را که از کوچه و محله امام هادی(ع) عبور کند تعقیب کرده مشخص کنند که چه کسی است و با چه جاهایی ارتباط دارد و حتی پریدن مرغی بر روی خانه امام را گزارش دهند. امام هادی(ع) با سازمان دادن شبکه مالی و اقتصاد مقاومتی، به صورت مخفیانه و انقلابی توانستند در برابر امپراطوری سرمایهداری بنیعباس که حاکم بر جهان بود، مقاومت و فعالیت کنند.(رک. استادرحیم پورازغدی)
ویژگیهای فکری و فرهنگی عصر امام هادی(ع)
جهان اسلام در دوران امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) از نظر فرهنگی، گرایشهای فکری و اعتقادی، از گستردگی ویژهای برخوردار بود که از آنها میتوان به اظهار تمایل حکمرانان بنیعباس نسبت به مسائل علمی و فرهنگی، باز شدن دروازههای علوم و فلسفه ملتهای دیگر به روی مسلمانان و ترجمه بسیاری از کتابهای علمی دنیا به زبان عربی اشاره کرد.
همچنین راه یافتن دو تن از امامان شیعه همچون امام رضا(ع) و امام جواد(ع) به دستگاه خلافت و فراهم آمدن موقعیت استثنایی برای بحث و مناظره با دانشمندان سران مکتبها و گروهای مختلف به ویژه در دوران امام رضا(ع) از مهمترین پیدایش تحول فرهنگی به خصوص در سطح دستگاه رهبری بود.
شیعه در این دوره به لحاظ فکری و عقیدتی، از جایگاه شایستهای برخوردار بود؛ چرا که طرح مذهب به وسیله امام باقر(ع) و امام صادق(ع) ریخته شده بود. احادیث در شکل اصول و جوامع نگهداری میشدند و معیار شناسایی احادیث و تهذیب آنها توسط ائمه دیگر به دست آمده بود.
در این دوره شاگردان و اصحابی در زمینههای مختلف تربیت شدند که تعداد شاگردان امام هادی(ع) به نقل شیخ طوسی 185 نفر است؛ شاگردان برجستهای مانند فضل بن شاذان، عبدالعظیم حسنی و حسین بن سعید اهوازی که برخی از آنان داری آثار و تألیفات ارزشمندی در زمینههای مختلف علوم اسلامی هستند.(تحلیلی بر فرقههای عصر امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) حسین رحمانی، ص288-289)
عصر امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) را میتوان اوج فرقهگرایی و مذهب سازی دانست. فرقههایی که به طور معمول به دلیل جهالت افراد، تعصبات بیجا و عدم شناخت صحیح از دین یه وجود میآمدند.
امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) با این مسلکهای انحرافی به مبارزه پرداختند؛ عیوب آنان را برملا ساخته و شیعیان را از همنشینی با آنها برحذر میداشتند. از جمله این فرقهها میتوان به غلات، واقفیه، صوفیه، مفوضه و فرقههای اهل سنت همانند معتزله، حنابله، اشاعره و فرقههای انحرافی دیگری چون ثنویه و جاعلان حدیث اشاره کرد که برای نمونه به موضع گیری امام هادی(ع) در برابر دو دسته از این فرقهها میپردازیم.
1- حنابله و خلق قرآن
از مهمترین جریانهای فکری در دوران امام هادی(ع) بحث مخلوق بودن یا مخلوق نبودن قرآن کریم بوده است.
معتزله از دیرباز درباره صفات خدا، مسأله مخلوق و حادث بودن قرآن را مطرح میکردند و با قدیم بودن آن که اشاعره و اهل حدیث(حنابله) از آن جانبداری میکردند، به مخالفت برخاستند. این بحث همچنان مطرح بود تا آنکه مأمون به آن دامن زد و آتش اختلاف را شعلهورتر کرد و نظریه مخلوق بودن قرآن را عقیده رسمی دولت اعلام کرد و قدرت دولت را در جهت سرکوبی مخالفان این نظریه به کار گرفت.
معتصم و واثق نیز راه مأمون را دنبال کردند؛ سختگیری دولت به جایی رسید که دانشمندان و مخالفان خود را با شکنجه، زندان و قتل از میدان بیرون میراندند. این رویه تا دوران متوکل استمرار یافت و زمانی که متوکل به حکومت رسید، جانب اهل حدیث را گرفت و معتقدان به مخلوق بودن قرآن را سخت کیفر کرد.(نقش امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) در بالندگی علوم اسلامی؛ حسین رحمانی، ص382)
امام هادی(ع) یاران خود، به ویژه دانشمندان شیعه را از طرح چنین بحثهایی برحذر میداشتند و با این اقدام، آنها را از دامی که حکومت بنیعباس پهن کرده بود، دور میساختند و در پاسخ به سؤال یکی از شیعیان بغداد چنین نوشتند: «به نظر ما بحث درباره قرآن(که مخلوق است یاقدیم؟) بدعتی است که سزاوار او نیست و پاسخ دهنده نیز برای موضوعی بیجهت، خود را به زحمت میافکند. خالقی جز خدا نیست و به جز او همه مخلوقاند؛ قرآن نیز کلام خداست؛ از پیش خود اسمی را بر آن قرار مده که از گمراهان خواهی شد.»(ابن بابویه، محمدبن علی، توحید، ص224)
2. عرفانهای کاذب در عصر امام هادی(ع)
در زمان امام هادی(ع) نیز معنویت و عرفانهای انحرافی وجود داشت و حضرت با حضور در مرکز علم، عمل، جهاد و تلاشهای سیاسی و اقتصادی افشاگری کرده و نشان میدهند که عرفان پیامبر و اهل بیت(ع) با عرفان صوفی گرایی و مرید بازی مخالف است.
بعد عملی
امام علی النقی(ع) پیشوای بزرگ شیعیان و بزرگ خاندان بنی هاشم بودند؛ برخی از درآمدهای اسلامی به دست ایشان میرسید و توان بهرهمندی از آن را داشتند؛ اما همانند پدرانشان دوست داشتند از حاصل دسترنج خویش زندگیشان را تأمین کنند.
«علی بن حمزه» میگوید: «ابوالحسن(ع) را دیدم که به سختی مشغول کشاورزی است؛ به گونهای که عرق از سر و رویش جاری است. از ایشان پرسیدم: فدایت شوم! کارگران شما کجایند؟ [که شما این گونه خود را به زحمت انداختهاید] در پاسخ فرمودند: ای علی بن حمزه! آن کس که از من و پدرم برتر بود، با بیل زدن در زمین خود روزگار میگذراند.
دوباره عرض کردم: منظورتان کیست؟ فرمودند: رسول خدا(ص)، امیرمؤمنان(ع) و همه پدران و خاندانم خودشان کار میکردند؛ کشاورزی از جمله کارهای پیامبران، فرستادگان، جانشینان آنها و شایستگان درگاه الهی است.»(من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 3، ص 216)
بعد نظری
امام علی النقی(ع) بر دوری و جدایی از صوفیان به شدت تأکید داشتند؛ زیرا این گونه افراد گمراه، از حقیقت اسلام تهی بودند و با اظهار پارسایی و تقدسمآبی برای جلب توجه و فریب مردم با ذکرها، عبادتهای ظاهری و لقلقه زبان، ریاکاری میکردند.
حسین بن ابیالخطاب در این باره نقل میکند: نزد امام هادی(ع) در مسجدالنبی(ص) بودم که گروهی از اصحاب حضرت از جمله ابوهاشم جعفری که مردی سخندان و مورد احترام امام بود، وارد شدند و در همان لحظه نیز عدهای از صوفیان وارد مسجد شده، گوشهای نشستند و به گفتن اوراد، تکبیر و تهلیل پرداختند.
حضرت رو به اصحاب کرده فرمودند: «به این فریبکاران، همپیمانان شیطان و ویرانگران بنیادهای اسلام توجه نکنید؛ آنان برای آسایش جسم، پارسایی میکنند و شبزندهداری آنان برای به دست آوردن طعامهای چرب و شیرین است؛ عمری را به سختی میگذرانند تا آن که فرصتی یافته به گناهکاری بپردازند. گرسنگی میکشند تا آن که به خوانهای رنگین دست یابند! ذکر آنان فقط برای فریب مردم و جلب قلوب احمقان است؛ سادگان را شیفته خود ساخته، بار خود را بر دوش آنان مینهند و آنان را در چاههای گمراهی میاندازند.
اوراد آنها رقص و کف زدن، ذکرشان نغمه و آوازهخوانی است؛ جز بیخردان و افراد گولخورده کسی از آنان پیروی نمیکند؛ متاع آنان جز در بازار احمقان فروشی ندارد و هر کسی به دیدار و زیارت زنده یا مرده آنان برود، مانند آن است که به زیارت شیطان و بتپرستان رفته باشد و هر کسی به آنان یاری رساند، در حقیقت به ابوسفیان، معاویه و یزید یاری رسانده است...»
یکی از حاضران پرسید: «اگر چه به امامت شما معتقد و معترف باشند؟» امام(ع) او را از ادامه این گونه توهمات برحذر داشته، با بیانی قاطع فرمودند: «این تصورات را از خود دور کن؛ هر کسی به امامت و حق ما معترف باشد، بر خلاف رضای ما گام بر نمیدارد؛ آیا نمیدانی آنان پستترین طایفه صوفیه هستند و همه فرق صوفیه مخالف ما میباشند و طریقت آنان با ما مغایر است؛ آنان نصاری یا مجوس این امت هستند و همیشه در تلاشند تا چراغ برافروخته خدایی را، با دهان خود خاموش کنند؛ هر چند خداوند پرتو افشانی چراغ توحید را علیرغم خواست کافران، تضمین کرده است...»
امام هادی(ع) در سخنان خویش با توجه به صفات و رفتار صوفیان چند نکته را بیان میفرمایند:
1- آنها در فریفتن و گمراه کردن مردم همپیمان شیطان هستند.
2- با آوردن بدعتهای جدید و شیوههایی مغایر با حقیقت اسلام، در صدد تخریب پایههای دین مبین هستند.
3- زهد آنها ریایی، برای راحتطلبی و جلب منافع مادی است.
4- اظهار تقدس آنها برای رضای خدا و انجام عبودیت حضرتش نیست؛ بلکه دام نیرنگی برای صید مردم و به دست آوردن اموال آنان است.
5- اوراد آنها عبادی نیست؛ بلکه رقص و پایکوبی است؛ زیرا از قلبی برخواسته است که به خدا اعتقاد ندارد؛ دعاهای آنها آواز خالی از روح اخلاص، بدون اطاعت خداوند و کالبدی بیجان است.
6- سادهلوحان، افراد نادان و بیخردان که قدرت تشخیص ندارند، در زمره پیروان آنها قرار میگیرند.(زندگانی امام علی الهادی؛ باقر شریف قریشی، سید حسن اسلامی، ص45-47)
تأثیر و نفوذ شخصیتی امام هادی(ع)
امام هادی(ع) در آغاز کودکی، هوش فوق العاده، بیانی بسیار رسا و قوی داشت و نقل کردهاند: معتصم بعد از شهادت امام جواد(ع) طی فرمانی عمر بن فرج را به مدینه فرستاد تا برای امام هادی(ع) که شش سال و چند ماه بیشتر نداشت، آموزگاری طبق خواسته حکومت انتخاب کند.
معتصم تأکید کرده بود معلم منتخب به ناصبی بودن و گرایش نداشتن به اهل بیت(ع) معروف باشد تا منویات حکومت را به امام(ع) القا کند؛ هنگامی که عمر به مدینه رسید، با والی مدینه ملاقات کرده هدفش را به اطلاع وی رساند. والی و دیگران، عمر را به نزد جنیدی، عالم مدینه راهنمایی کرده، جریان را به جنیدی گفتند که وی نیز این مسؤلیت را پذیرفت و دستمزد ماهیانهای از سوی حکومت برای جنیدی تعیین شد.
به جنیدی دستور داده شد که از ارتباط شیعیان با امام هادی(ع) جلوگیری کند که جنیدی، امام(ع) را ملزم به حضور و اسقرار در مقر حکومتی مدینه در ناحیه «صریا» نمود. چون شب فرا میرسید، درب قصر حکومتی را قفل میکرد. این وضع تا مدتی ادامه داشت و شیعیان طی این مدت از محضر امام(ع) محروم بودند و جنیدی نیز آموزش امام(ع) را شروع کرد.
روزی محمد بن جعفر، جنیدی را دید و از او پرسید: «حال این کودک چگونه است؟» جنیدی به او اعتراض کرد و گفت: «آیا تو میگویی: این کودک؟ نمیگویی این پیر! تو را به خدا سوگند میدهم آیا در مدینه کسی را در علم و ادب، آگاهتر از من سراغ داری؟ محمد بن جعفر گفت: «نه...»
جنیدی گفت: به خدا سوگند، من سخنی در ادبیات مطرح میکنم، تصور میکنم تنها من به آن مطلب رسیدهام؛ آنگاه میبینم که وی بابهایی از آن را مطرح میکند و من از آن مطالب استفاده میکنم! اما مردم فکر میکنند که من معلم او هستم، در حالی که به خدا سوگند من از وی علم میآموزم...»
بعد از مدتی محمد بن جعفر دوباره با جنیدی ملاقات کرد و از وی پرسید: «حال آن کودک چگونه است؟» جنیدی اعتراض کرد و گفت: «این حرف را نگو، به خدا سوگند که او بهترین شخص روی زمین و بالاترین مخلوقی است که خداوند آفریده است؛ گاهی از وی میخواهم تا سورهای از قرآن را بخواند؛ می گوید: کدام سوره قرآن را تلاوت کنم؟ سورهای طولانی را نام میبرم که هنوز آن را آموزش ندیده است؛ سوره را با صدایی دلگشاتر از مزامیر داوود قرائت میکند؛ بهگونهای که صحیحتر از آن قرائت را نشنیدهام؛ وی حافظ کل قرآن است و تأویل و تنزیل قرآن را میداند.
جنیدی افزود: این کودک خردسال که در مدینه میان دیوارهای سیاه رشد یافته است؛ از کجا این همه علوم را فرا گرفته است؟ سبحان الله!!
جنیدی به سبب مصاحبت با امام هادی(ع) دشمنی با اهل بیت(ع) را از قلب خود زدود و به ولایت و دوستی ایشان گرایش یافت و معتقد به امامت شد.(رک. زندگانی امام علی الهادی؛ باقر شریف قریشی، سید حسن اسلامی، ص22-24)
بنابراین جناب جنیدی دانشمند، تئوریسین درباری و دشمن درجه یک اهل بیت(ع) به برکت انفاس قدسی امام هادی(ع) تغییر ماهیت داد و جزء شیعیان خاص امام(ع) شد و به لحاظ اعتقادی با دستگاه حاکمه زاویه پیدا کرد.
محبوبیت و نفوذ امام هادی(ع) در سنین نوجوانی و جوانی ظهور و بروز بیشتری پیدا کرد که این حکومت بر دلها، اتفاقی و حاصل نبوغ بشری نیست و منشأ آن را باید در معنویت و روحانیت امام(ع) جستجو کرد.
شعر در خدمت مبارزه سیاسی
متوکل حاکم سفاک بنی عباس، از توجه معنوی مردم به امام هادی(ع) بیمناک بود و از این که مردم فرمان امام(ع) را اطاعت میکردند، رنج میبرد؛ سعایت کنندگان نیز به متوکل گفتند: ممکن است علی بن محمد(ع) به طور پنهانی قصد انقلاب داشته باشد و بعید نیست اسلحه یا نامههایی در خانه ایشان مخفی باشد.
متوکل، شبی عدهای از دژخیمان خود را به خانه امام هادی(ع) فرستاد تا خانه ایشان را بازرسی کرده، امام(ع) را به دربار ببرند؛ مأموران، سر زده وارد خانه امام(ع) شدند و امام(ع) را در اتاقی دیدند که بر روی ریگ و سنگریزه نشستهاند و به راز و نیاز با خداوند مشغول هستند؛ وارد سایر اتاقها شده اسلحه و نامهای نیافتند بنابراین امام(ع) را به حضور متوکل بردند.
هنگامی که امام علی النقی(ع) وارد دربار شدند، متوکل در صدر مجلس بزم به میگساری مشغول بود و دستور داد که امام(ع) در کنار وی بنشیند.
متوکل جام شرابی که در دستش بود، به امام هادی(ع) تعارف کرد! امام(ع) امتناع کرد و فرمود: «به خدا قسم که هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار.»
متوکل جام شراب را سر کشید و گفت: «پس برای ما چند بیت شعر انشا کن.»
امام هادی(ع) فرمودند: «من اهل شعر نیستم و کمتر شعر بیان میکنم.» متوکل گفت: «چارهای نیست حتماً باید شعری بگویید.»
امام علی النقی(ع) این قطعه شعر را سرودند که به این مضمون است: «قلههای بلند را برای خود منزلگاه کردند؛ همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانی میکردند؛ اما هیچ یک از آنها نتوانست جلو مرگشان را بگیرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد.»
«عاقبت از دامن آن قلههای بلند و از داخل آن حصنهای محکم و مستحکم، به داخل گودالهای قبر پایین کشیده شدند و با چه بدبختی به آن گودالها فرود آمدند.»
«در این حال منادی فریاد کرد و به آنها بانگ زد: کجا رفت آن زینتها، آن تاجها، هیمنهها، شکوه و جلالها؟»
«آن چهرههای ناز پرورده چه شدند که در پس پردههای ناز و نعمت پنهان بودند؟»
«خاک گور، عاقبت آنها را رسوا کرد؛ عاقبت آن چهرههای نازپرورده، جولانگاه کرمهای زمین شدند که بر روی آنها میغلطند.»
«روزگاری آنها دنیا را خوردند، آشامیدند و همه چیز را بلعیدند؛ اما امروز نوبت دنیا است که آنها را بخورد و ماکول زمین و حشرات زمین واقع شوند.»
صدای امام هادی(ع) با آهنگ و طنین مخصوصی در اعماق روح حاضران از جمله متوکل نفوذ کرد؛ اشعار که به پایان رسید، نشئه شراب از سر میگساران پرید؛ متوکل جام شراب را محکم به زمین کوبید و اشکهایش جاری شد.
به این ترتیب آن مجلس بزم در هم ریخت و نور حقیقت توانست غبار غرور و غفلت را ولو برای مدتی کوتاه از یک قلب پر قساوت بزداید.(بحار الانوار،ج 2،احوال امام هادی،ص 149)
داوری علمای مذاهب مختلف راجع به امام هادی(ع)
1. عبد الحی ابوالفلاح از علمای بزرگ حنبلی درباره مقام امام هادی(ع) چنین میگوید: «ابوالحسن بن علی الجواد فرزند جعفر الصادق علوی حسینی معروف به «الهادی» امامی بود فقیه و متعبد به احکام، او یکی از امامانی است که غُلات شیعه به عصمت آنان مانند انبیا معتقدند...»(بحار الأنوار، ج13، ص133).
2. ابن صباغ مالکی نقل میکند: «یکی از بزرگان علم میگوید: فضائل ابوالحسن علی بن محمد(ع) زبانزد خاص و عام بوده و آوازه فضلش سراسر گیتی را فراگرفته است؛ فضیلتی ذکر نمیشود، مگر آنکه نام امام هادی(ع) قرین آن است؛ کرامتی به اجمال گفته نمیشود، جز آنکه تفصیل آن را امام(ع) دارد و حضرتش مستجمع مکارم و معالی اخلاق است...»(زندگانی امام علی الهادی؛ باقر شریف قریشی، ص29)
3. قطب راوندی درباره امام هادی(ع) چنین میگوید: «صفات امامت و شرایط آن در علی بن محمد(ع) جمع شده بود؛ فضل، علم و صفات نیک ایشان به اوج کمال رسیده بود؛ اخلاق او مانند نیکانش خارق العاده و شگرف بود؛ ایشان با جبهای پشمین، در شبانگاه بر سجادهای رو به قبله مینشست و تمام شب را به تهجد مشغول بود و اگر ما بخواهیم یکایک خصوصیات والای اخلاقی ایشان را برشماریم، تمام کتاب را باید بدان اختصاص دهیم...»(همان، ص29-30)
4. ابن عنبسه نسب شناس معروف میگوید: «علی هادی در محلهای از شهر سامرا که «عسکر» نامیده میشد، اقامت داشت؛ لذا به «عسکری» ملقب گشت. مادر ایشان در نهایت فضیلت و نجابت بودند...»(همان)
شبکه ارتباطی و سازمان وکالت در عصر امام هادی(ع)
سازمان وکالت که با همت امام صادق(ع) تأسیس گردید، تشکیلاتی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و نظامی محسوب میشد.
امام(ع) در این سازمان افرادی را به عنوان وکیل و نایب خود انتخاب کرده و آنان را به نواحی مختلف سرزمین اسلامی میفرستاد تا در نتیجه ارتباط مردم با این افراد، مسأله غیبت امام زمان(ع) دور از ذهن جلوه نکند و دچار سرگردانی نشوند.
امام(ع) برای سازماندهی شبکه وکالت، سرزمین اسلامی را به چهار منطقه تقسیم کردند؛ نخستین ناحیه با مرکزیت بغداد، مداین و کوفه. ناحیه دوم را به مرکزیت بصره و اهواز. ناحیه سوم را با مرکزیت قم و همدان و آخرین منطقه را با مرکزیت حجاز، یمن و مصر در نظر گرفتند و سپس وکلای خود را به این نواحی فرستادند.(تحلیلی بر شیوههای تبلیغی امام هادی(ع)، عباس حسین زاده، ص460)
فعالیتهای فرهنگی سازمان وکالت
فعالیتهای فرهنگی سازمان وکالت در عصر امام هادی(ع) طیف وسیعی از موضوعات فرهنگی در محورهای فقهی، کلامی، اخلاقی، تربیتی، ابلاغ برائت از خواص منحرف، تأیید خواص صالح و گواهی وجود امام عصر(عج) را در بر میگرفت.
برخی از ابواب فقهی که در نامههای انتقالی توسط وکلا انعکاس یافت، عبارتند از: باب طهارت، نجاست، نماز، روزه، حج، زکات، خمس، احکام بیع، میت، وصیت، میراث، احکام خانواده و...(سازمان وکالت در عصر عسکریین؛ محمد دشتی، ص281)
محورهای کلامی فعالیتهای فرهنگی سازمان وکالت در باب خداشناسی، نبوت، امامت، جبر و اختیار، مخلوق یا ازلی بودن قرآن و برخی موضوعات دیگر بود.
ولایت پذیری در قالب اطاعت از وکلا، رعایت نظم و انضباط کاری، التزام به همه احکام شرع(پرهیز از ایمان به برخی و کفر به برخی از آنها) صبر و انتظار فرج، نماز شب و... بخشی از موضوعات اخلاقی و تربیتی سازمان وکالت بود.
برائت از خواص منحرف، متناسب با اوضاع و شرایط آن عصر، غالیان و متصوفه ظاهر فریب، از آن جمله بودند که برخی از آنها از اصحاب و وکلای ائمه(ع) و دارای نفوذ اجتماعی محسوب میشدند.
در زمینه فعالیت اقتصادی، کار سازمان وکالت، دریافت وجوه شرعی و اموال امام(ع) از شیعیان در سراسر بلاد اسلامی و سپس توزیع آن طبق دستور امام(ع) میان سادات و نیازمندان به ویژه در موسم حج بوده است.
فعالیتهای سیاسی سازمان وکالت امام هادی(ع)
1. هشدار به شیعیان مبنی بر حفظ مرز خود با طاغوت و عدم همکاری با دستگاه حاکم که در همین زمینه موسی بن محمد نامهای به امام هادی(ع) نوشت و از آن حضرت حکم کارکردن برای بنی عباس و دریافت اموال به هر مقداری که ممکن است را سؤال کرد.
امام هادی(ع) در پاسخ نوشتند: «اگر کار برای بنی عباس از روی جبر و زور باشد، انسان نزد خداوند عذر شرعی دارد؛ اما در غیر این صورت، عملی ناپسند است...»
موسی بن محمد میافزاید: من دوباره خدمت امام هادی(ع) نامه نوشتم و توضیح دادم انگیزه من برای ورود به دستگاه بنی عباس، نزدیک شدن و ضربهزدن به آنها است.
امام(ع) این بار پاسخ دادند: «اگر کسی به این نحو عمل کند، کار او نه تنها حرام نیست، بلکه کاری نیک است که اجر و پاداش دارد.»(سازمان وکالت در عصر عسکریین؛ محمد دشتی، ص268)
بیانیه امام هادی(ع) در پیروی از ولایت فقیه
امام هادی(ع) با موضعی صریح و بیان شیوا در زمینه تحقق خط مشی رهبری در عصر غیبت میفرمایند: «اگر بعد از غیبت قائم(ع) ما علمائی نبودند که مردم را به آن حضرت رهنمون گردند، از دین وی با دلیل و برهان الهی حمایت و دفاع نمایند، بندگان مستضعف و ناتوان را از دامهای شیطان، پیروان آن و از چنگال و دام نواصب رها سازند، به طور قطع همه از دین خدا رویگردان میشدند؛ اما علما و حافظان دین اسلام، به دلهای ضعفای از شیعیان ما چنگ سائیده و آنها را از شرور و فتن محافظت میکنند؛ چنان که ناخدای کشتی سرنشینان آن را نگه میدارد. جایگاه آنها در نزد خدا بسی افضل و برتر است.»(امام هادی(ع) و نهضت علویان، محمد رسول دریایی، ص269)
جمع بندی
حکومت سلطنتی بنیعباس و مشاوران سیاسی، نظامی و امنیتی آنها گمان میکردند با مراقبت شبانه روزی از امام هادی(ع) و آوردن ایشان به سامرا که به یک دژ نظامی بیشتر شباهت داشت، همه چیز به پایان میرسد و آنها میتوانند در کمال آسایش و آرامش به ستمگری پرداخته، ضلالت آفرینی خود را ادامه و گسترش دهند.
اما امام هادی(ع) این فرصت را به هجرت شکوهمند مبدل ساختند و دیوارهای بلند امنیتی و نظامی سامرا را به پایگاه جدیدی برای هدایت و رهبری جامعه اسلامی تبدیل کردند و از آنجا با روشهای نوین تبلیغاتی و پدید آوردن سازمان وکالت که از بغداد و مدینه تا نیشابور گسترش داشت، پیام امام هادی(ع) را به گوش جهانیان میرساندند.
امپراطوری مستبد و متمول بنیعباس به ویژه متوکل، فضای خفقان آوری را با کشتن هزاران شیعه حقیقت خواه به وجود آورد و برای از بین بردن حقیقت اسلام، فضائل و نام اهل بیت(ع) به سانسور شدید روایاتی همچون واقعه غدیر خم و رواج انحرافها در قالب تکفیر، غلو، جبرگرایی، اشعریگرایی، شکل گیری مذاهب کلامی، حدیثی و فقهی پرداخت.
در چنین فضایی امام هادی(ع) با تبیین جامع مسأله امامت، ابعاد متنوع و متعدد آن را به مسلمانان آموختند و تنها یک راه برای حفاظت از اسلام ناب محمدی(ص) معرفی کردند که آن، پیروی از اوصیای پیامبر اکرم(ص) است و در عصر غیبت ولی معصوم(ع) مسلمانان را به پیروی از ولی فقیه امر کردند؛ ایشان فقیه را به ناخدای کشتی تشبیه میکنند که با بصیرت و آگاهی از احکام الهی، شیعیان را از افتادن در دام فتنهها و دامهای شیاطین روزگار مصون میدارد./908/701/ر
منابع
قرآن کریم
1- بحارالانورار
2- ابن بابویه، محمدبن علی، توحید، قم، جامعه مدرسین
3- من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، بیروت، دارالصعب
4- ارشاد؛ شیخ مفید، ترجمه محمد باقر ساعدی خراسانی
5- تحلیلی بر اوضاع سیاسی معاصر امام هادی(ع)؛ امیر علی حسنلو ، شکوه سامرا، تهران، دانشگاه امام صادق
6- سازمان وکالت در عصر عسکریین؛ محمد دشتی، شکوه سامرا
7- نقش امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) در بالندگی علوم اسلامی، حسین رحمانی، شکوه سامرا
8- تحلیلی بر فرقه های عصر امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) حسین رحمانی، شکوه سامرا
9- زندگانی امام علی الهادی؛ باقر شریف قریشی مترجم: سید حسن اسلامی،دفتر انتشارات اسلامی
10- تحلیلی بر شیوههای تبلیغی امام هادی(ع)،عباس حسین زاده، شکوه سامرا
11- امام هادی(ع) و نهضت علویان، محمد رسول دریایی، رسالت قم
12- سیری در زندگی امام حسن عسکری(ع) محمد حسین زارعی، انتشارات مسجد مقدس جمکران