پژوهه رسا

«وأُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»

پژوهه رسا

«وأُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»

این وبلاگ، فرصتی برای دسته‌بندی و بیان مطالب متعلمی است که از نظرات دوستان و اساتیدش بهره می‌برد.

 

✍ امروز دخترم، امتحان مطالعات اجتماعی هشتم داشت، از واقعه غدیر خم و تاریخ اسلام میخوند...

✴️ داشتم تاریخ رو باهاش مرور می‌کردم؛ یک لحظه برام سوال شد که امیرالمؤمنین علی(ع) بعد از آن همه ظلم، چه حس و حالی داشتند؟

♻️ در مسیر رفتن به مدرسه بودیم، یک لحظه جلو نانوایی بربری نگه داشتم؛ شاطر کارت کشید و منتظر شدم نون حاضر بشه...

💢 در همین فاصله چند نفر بعد از من اومدن، موقع تقسیم نون، پشت سری به من گفت، ۷ تا نون برای منه و من از همه زودتر اومدم...

🌀 با تعجب نگاش کردم و گفتم: من اولین نفر بودم که کارت کشیدم، شما هم مثل بقیه بعد از من اومدی!؟

🔺شک نداشتم فیلم بازی میکنه، شاطر شیفت قبلی چند نون برداشت، نون کمتر مونده و این می‌خواست با رِندبازی منتظر تنور بعدی نباشه!!

🔸شاطر معلوم الحال هم که حال چک کردن دستگاه یا دفاع از حق کسی رو نداشت، گفت: من خبر ندارم، حالا یکی دیرتر و یکی زودتر...

♒️ یارو که دید من اهل باج دادن نیستم و شاطر هم بی‌رمق و بی‌زبونه... شروع کرد به شارلاتان بازی و لعن و نفرین کردن...

♨️ خوب نقش بازی می‌کرد، انگاری خودشم باورش شده بود؛ زیادی دور برداشته بود، سرش داد کشیدم و گفتم: به دعای گربه سیاه بارون نمیاد؛ فکر کردم چشات ضعیفه ولی مثل اینکه عقلتم پاره سنگ برمی‌داره؛ بعدشم اگه تو نفر اول بودی، پس چرا داخل صف، جات پشت سر منه!؟ 

💤 جوابی نداشت، چرت و پرت می‌گفت و به هرحال قضیه تموم شد، ولی داشتم فکر می‌کردم، واقعا چقدر سخته که آدم حقش ضایع بشه!

🔰 واقعا چقدر مولا امیرالمؤمنین علیه السلام مظلوم بودند که به خاطر خدا سکوت کردن، در حالی که به فرموده خودشون خار در چشم و استخوان در گلو داشتند!!!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی