حجت الاسلام والمسلمین نجف لکزایی، رییس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری رسا به نسخه پیشنهادی دکتر سریعالقلم برای توسعه ایران اسلامی اشاره کرد و اظهار داشت: سریع القلم در کتابهای خود برای توسعه، اصول ثابت و متغیری را معرفی کرده است؛ زیرا توسعه به اصول ثابتی نیاز دارد و در هر جایی که توسعه پیدا کرده، نخست این اصول ثابت به وجود آمده است.
نظم از اصول ثابت توسعه است؛ زیرا توسعه بدون نظم اتفاق نمیافتد؛ دوم، علمگرایی است که مراکز علمی و دانشگاهها باید خلاقیت داشته باشند و تولید علم کنند.
سوم، انسجامگرایی، یعنی هیأت حاکمه یک کشور در اهداف و سیاستهای کلی نظام، توافق داشته باشند و به صورت کلی یک کشور به توسعه نخواهد رسید؛ مگر این که هیأت حاکمه آن که جامعه را اداره میکنند، با یکدیگر انسجام و اتحاد داشته باشند.
نظریه لوزی انسجام درونی بر همین اساس است؛ یعنی مجموع نظامهای جامعه همچون نظام تربیتی، سیاسی، فرهنگی، آموزشی و اقتصادی یک کشور درباره اهداف و مقصد نهایی با هیأت حاکمه همراه، هماندیشه و همفکر باشند و به عبارت دیگر انسجام داشته باشند.
انسجام درونی یک اصل است و اگر هیأت حاکمه با یکدیگر دعوا داشته باشند و برای رسیدن به مطلوب با هم توافق نکنند به توسعه نمیرسند و به صورت طبیعی توافق امکانپذیر نخواهد بود.
انسجام یعنی «به کجا میخواهید برسید و هدف کجاست؟»؛ پس انسجام یک اصل ثابت است، یعنی کشورهایی که به مقادیری از پیشرفت و توسعه رسیدهاند، نخست برای خود توسعه را تعریف کرده و میان خود توافق کردهاند که میخواهند به چه مقادیری از توسعهیافتگی برسند؟
سریع القلم در کتابی گفته است که ایران در بُعد بین الملل یک کشور جهانی است و باید با کشورها و قدرتهای جهانی هماهنگ شود؛ زیرا نمیتواند با کشورهای کوچک و وابسته بر روی روابط متقنی برنامهریزی داشته باشد.
به عنوان مثال تنظیم روابط با کویت، قطر، مالزی و ترکیه کفایت نمیکند و فایدهای برای ایران ندارد؛ زیرا همه این کشورها اربابی به نام آمریکا دارند و آمریکا است که به آنان دستور میدهد، چه وقت به جمهوری اسلامی لبخند بزنند و چه وقت اخم کنند.
بنابراین سرمایهگذاری در این کشورها، سرمایهگذاری بیهوده است و نمیتوان به این کشورها تکیه کرد؛ از اینرو سریع القلم میگوید «باید روابطمان را با قدرتهای بزرگ قاعدهمند کنیم».
منظور سریع القلم از قاعدهمندی این است که اگر روابط ایران با آمریکا تنظیم شود، به صورت خودکار این ارتباط با دیگر کشورها نیز حل خواهد شد و به تعبیر او کشورهایی همچون قطر، کویت، ترکیه و مالزی، کشورهایی هستند که به زودی منقرض میشوند.
به طور منطقی، آمریکا دیگر نمیتواند، هزینه حمایت از این پادشاهیهای پوسیده را بدهد و از آنها دفاع کند و در منطقه و بیرون منطقه نیز کسی حامی این کشورها نیست.
سریع القلم در کتابهای خود میگوید؛ کشور ایران به دلیل این که یک قدرت جهانی است، نباید در سطح کشورهای کوچک و وابسته که نوکر هستند، هزینه کند؛ زیرا ارزش ندارد، ایران با کشورهایی قرارداد ببندد که بلافاصله آن را به هم میزنند.
جای سؤال است که آیا میتوانیم روابطمان را با قدرتهای بزرگ قاعدهمند کنیم به صورتی که ارزشهایی که در قانون اساسی داریم، دچار مخاطره نشود؟
در این دیدگاه، چارچوب دنیاگرایانهای ارائه میشود و ایراد مبنایی به آن وارد است؛ چنان که سریع القلم در جایی میگوید «کدام ارزشها؟ ما گرفتار تعارض هستیم و در قانون اساسی ما سه دسته ارزش آمده است که با یکدیگر قابل جمع نیست؛ به عنوان مثال، ارزشهای شیعی، اسلامی و ارزشهای جهانی همچون دفاع از مستضعفان و مظلومان عالم را داریم.
بر سر ارزشهای شیعی هیچ کشوری از کشور کوچک و بزرگ، حاضر نیست که با ما ائتلاف کند، پس اینجا تنها هستیم؛ در صحنه بینالملل نیز قرار بود که به دنبال دوست و دشمن باشیم و باید ببینیم که توافقات را چگونه میتوان بالا برد و تعارضات چگونه شکل میگیرد.
بر سر ارزشهای اسلامی، بالاخره کشورهای اسلامی بیشتری هستند، باید ببنیم که برای این کشورها اسلام اولویت دارد یا نه؟ و کشورهایی که اسلامی هستند؛ آیا اولویتشان اسلام است؟ به عنوان مثال به عربستان، مالزی، اندونزی و ترکیه بگوییم که بیایید بر سر ارزشهای اسلامی همچون قرآن با ما همکاری کنید».
طبق اندیشههای سریع القلم، در صحنه ارزشهای جهانی به معنای مثبتش، یعنی دفاع از مستضعفان و مظلومان؛ باید ببینیم که چه کسانی طرفداران ما هستند؛ بنابراین همه این ارزشها کنار میرود و چیزی به نام ارزشهای ملی به وسط میآید که در روابط بین الملل به آن «منافع ملی» میگویند.
منافع ملی کشورها چیست؟ حفظ تمامیت ارضی، استقلال، امنیت، حاکمیت، رفاه مردم و این گونه موارد، منافع ملی هستند که در اولویت نخست قرار دارند و بر اساس این منافع، تولید بالا میرود و چرخ زندگی مردم میچرخد.
بر طبق آنچه به عنوان منافع ملی رایج شده است، کمتر به سراغ ارزشهای شیعی، اسلامی و جهانی میروند و این نظریات به لحاظ لوازم و پیامدها قابل بررسی و نقد است که من در کتاب «ایران و آمریکا، نزاع وجودی» همین مسأله را بحث کردهام.
یعنی آیا آمریکا حاضر است با جمهوری اسلامی مستقلی که ولایت فقیه و قانون اساسی دارد، از مستضعفان عالم دفاع میکند، مخالف اسرائیل است و خودش برای سرنوشت و آیندهاش تصمیم میگیرد، کنار بیاید؟
به تعبیر امام خمینی(ره)، اگر آمریکا، همین آمریکای سلطه طلب و گرگ باشد، به طور قطع با نظام اسلامی کنار نمیآید؛ زیرا همه این موارد با فلسفه وجودیاش مخالف است و آمریکا میخواهد بر جهان سلطه داشته باشد و هر گونه معارضه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و علمی را نمیپذیرد و به صورت کلی معارضه را قبول نمیکند.
کشور روسیه با این که از لحاظ فرهنگی با آمریکا معارضهای ندارد و چون هر دو مادیگرا هستند با یکدیگر تفاوتی ندارند؛ اما به لحاظ سیاسی بر سر اکراین، تعارض کوچکی به وجود آمد که در ظاهر نیز حق با روسیه بود؛ زیرا رییس جمهور قانونیاش را کنار گذاشتند و از طرفی نیز جمعیت زیادی از روسی تبارها در اکراین زندگی میکنند.
آمریکا در این جریان، روسیه را تحریم کرد، بنابراین وقتی با خودشان که از لحاظ فرهنگی با یکدیگر مشکلی ندارند، این گونه رفتار میکنند و معارضه سیاسی دارند، آیا ممکن است با جمهوری اسلامی کنار بیایند؟
واضح و مشخص است که با نظام اسلامی کنار نمیآیند و هنگامی همراهی میکنند که مجبور باشند؛ یعنی احساس کنند؛ جمهوری اسلامی آنچنان قدرتی دارد که نمیتوانند اقدامی علیه آن انجام دهند؛ چنان که گفتند «اگر چند سال پیش با ایران به توافق میرسیدیم، تعداد سانتریفیوژهای آن زیاد نمیشد».
غرب چیزی به نام اعتماد را به رسمیت نمیشناسد؛ همان گونه که امام خمینی(ره) میفرمودند «گرگها به یکدیگر اعتماد ندارند؛ بنابراین روبهروی هم میخوابند»؛ کشورهای غربی به خودشان اعتماد ندارند؛ چنان که آمریکا حتی مکالمات متحدانش را استراق سمع میکند و وقتی به خودشان اعتماد ندارند، به طریق اولی به ایران اعتماد نخواهند کرد.
به عنوان لوازم یا نتیجه میتوان گفت که این بحث، چنین لازمهای دارد؛ اما به شکل دلالت مطابقی نمیشود گفت؛ از اینرو بخشی از پیشنهادهایی که مطرح میشود صحیح است و انسجام داشتن، حرف درستی است؛ زیرا تا انسجام نداشته باشیم به هیچکدام از اهدافمان نمیرسیم.
منتها در جمهوری اسلامی این انسجام را چه کسی میسازد و ضامن این انسجام کیست؛ چگونه میتوان این انسجام را ایجاد کرد، استمرار بخشید و حفاظت کرد و چرا در برخی کشورها همچون فضای کشورهای عربی انسجام نیست؟
ما در پاسخ میگوییم، انسجام با رهبری ارتباط دارد؛ امامت، نیرویی است که انسجام را ایجاد میکند.
رسا ـ بنیانهای نظری گفتمان سریع القلم بر چه چیزی است؟
من فکر نمیکنم آقای سریع القلم با مبنای نظری کار کند؛ زیرا ایشان عملگرا است و یکی از مبانی ایشان مخالفت با مبانی است که اگر با مبانی کار میکرد، این تعارضات را پیدا نمیکرد.
به لحاظ تدین، ایشان بسیار مقید است و خودش میگفت که من بدون وضو کلاس نمیروم؛ به شخصیت و آثار شهید مطهری، امام موسی صدر بسیار علاقه دارد که من این محبت و علاقه را از خود ایشان شنیدم و راجع به امام موسی صدر، مقاله و کتاب نوشته است.
آقای سریع القلم میگوید که ما باید از تفکرات فلسفی، مبانی و مواردی از این قبیل بیرون بیاییم و میگوید یکی از مشکلات ما همین چیزها است که در بحثهای انتزاعی و فلسفی میمانیم.
البته من فکر میکنم بخشی از این سخنان به این برمیگردد که ایشان فلسفه، نه به معنای شرقی، نه به معنای غربی و نه به معنای اسلامی نخوانده است؛ یعنی تصورش از بحثهای فلسفی، بحثهای ایدآلیستی است و منظور از ایدآلیسم در برابر رئالیسم در روابط بین الملل قرار دارد.
رساـ اگر فردی با این رویکرد در مرکز تحقیقات استراتژیک دولت باشد، این مرکز را در تصمیمگیری دچار خبط و خطا نمیکند؟
مراکز از جمله دانشگاهها، پژوهشگاهها و مراکز تحقیقات استراتژیک، آنچه را راهبری میکند، چشمانداز حاکم بر آن مجموعه است و نمیتوان گفت شخصی که در آنجا رفتوآمد میکند، تأثیر زیادی بر عملکرد مجموعه داشته باشد.
باید دید که آن مجموعه برای خود چه سمتوسویی را ترسیم کرده است تا به آن برسد؛ به عنوان مثال، دانشگاه تهران به دنبال چه چیزی است و میخواهد به کجا برسد؟
فکر میکنم این مشکلی است که خود دانشگاهها و مراکز ما دارند که نمیدانند به کجا میخواهند بروند و دچار روزمرگی هستند و اگر فردی کتابی بنویسد و منتشر شود و بخواهیم آن را به فلان دانشگاه نسبت دهیم، شاید در آنجا هیچ گونه اطلاعی از کتاب منتشر شده نداشته باشند.
هیأت امنا و شوراهای عالی پژوهشی مراکز علمی وظیفه دارند که سیاستگذاری کنند و به نظرم باید جامعتر دیده شود و مجموعه را با کتاب یک فرد حتی اگر عضو هیأت علمی آنجا باشد، سنجید؛ زیرا آن مجموعه هیأت امنایی داشته است که سیاستگذاری کردند و افراد براساس آن به دنبال پژوهشگر میروند.
رسا ـ کلیدواژههای گفتمان آقای سریع القلم چیست؟
سریع القلم، کلیدواژههایش را در اول هر کتابش آورده است؛ برخی از مهمترین کلیدواژههایش انسجام است که بدون آن نمیتوان حرکت کرد و به هدف رسید و دیگری نظم در همه ابعاد است.
یکی دیگر از کلیدواژههایش فرهنگ است؛ زیرا ایشان فرهنگگرا است و فلسفهگرا نیست؛ من فرهنگگرا را در برابر اقتصادگرا و سیاستگرا به کار میبرم؛ یعنی روابط میان سیاست، اقتصاد و فرهنگ با فرهنگ تنظیم میشود و اگر بخواهید در جامعه اتفاقی را رقم بزنید؛ باید فرهنگ آن را دستکاری کنید.
سریع القلم، ایراداتی به جامعه ایرانی میگیرد و برخی اوقات واژههایی میآورد تا یک چیزی را بپوشاند؛ اما اصل مدعایش این است که در ایران فرهنگ عامیانه قبیلهگرایانه برجسته است و همه این اشکالات به فرهنگ قبیلهگرایی دورانهای قدیم برمیگردد که هنوز در جامعه حضور دارد.
به عنوان مثال، فردی کروات زده و اتو کشیده وارد خیابان میشود و پشت فرمان اتومبیل مینشیند؛ در یک لحظه فرهنگ قبیلهگراییاش بروز پیدا میکند و چون تربیت جدید در او نهادینه نشده است، به صورت مداوم در او تعارض پیش میآید؛ یعنی اگر تربیت دینی در او نهادینه شود، فرهنگ قبیلهگرایی را کنار میزند.
بخشی از عدم انسجام به این است که هنوز فرهنگ قبیلهای در میان ما قدرتمند است؛ زیرا فرهنگ قبیلهای مخالف انسجام است و هر قبیلهای برای خودش تلاش میکند.
این فرهنگ در فضای حزب نیز خود را نشان میدهد و حزب تبدیل به قبیله میشود؛ یعنی خلاقیت حزبی، عضوگیری، آموزش و تربیت در آن نیست و بقیه باید حرف بزرگ و ریش سفید حزب را تبعیت کنند؛ به عنوان مثال در تقسیم سمتهای اداری خویشاوندان خود را در اولویت قرار میدهند و اعتماد را براساس روابط تعریف میکنند و براساس ضوابط و شایسته سالاری تعریف نمیکنند.
رسا ـ آیا سریع القلم در تألیفات و آثارش، خود را مقید به این کلیدواژهها کرده یا ناخواسته به سمت این کلیدواژهها رفته است؛ چون یک تعلق خاطری به منابع و مبانی غربی در آثار وی احساس میشود که شاید در ادعا بگوید این گونه نیست و ناخواسته در قلم ایشان نفوذ کرده است؟
نه، شما به شکل دیگری به این قصه نگاه کنید؛ من میگویم نظام آموزشی ایران این گونه است و کسی که در آمریکا تحصیل کرده؛ نظریات و آموزشهایی در حوزه علوم انسانی دیده است که مدعی کاربرد جهانی هستند؛ که البته ما این مطلب را قبول نداریم.
اصول و ضوابطی برای تحولات داخلی و خارجی و تنظیم روابط بینالملل ذکر میشود و یک فرهنگ خانوادگی نیز وجود دارد که فرد بر اساس آن فرهنگ خانوادگیاش، مسلمان است و این که چه مقدار از این فرهنگ دینی متأثر باشد، بستگی به خانواده و تلاشهای خودش دارد؛ بنابراین باید ببینید، منطق حاکم بر آموزشهایی که فرد دیده، چه بوده است؟
تمام منطقی که بر علوم انسانی در دنیا و از جمله کشور ما حاکم است، تنظیم زندگی این دنیا است؛ سریع القلم براساس این منطق حرف میزند؛ به عنوان مثال میگوید «شما میخواهید از وضعیت مادی نمره 5 به نمره 18 برسید، بنابراین در دنیا این گونه معمول است که با نظم، پشتکار و انسجام و کنار گذاشتن فرهنگ قبیلهای میتوان به این هدف رسید».
آمار میدهد که کشور کره، ترکیه و کشورهای دیگر این گونه عمل کردهاند؛ اگر شما هم میخواهید دلار و درآمد ارزیتان افزایش پیدا کند؛ بخشی از آن با گردشگری حل میشود.
پیشنهاد من این است که در نقد و بررسیها، به نقد زیرساختها بپردازیم؛ یعنی به هر اندازهای که آدمها را نقد کنید، فایدهای ندارد؛ زیرا در عالم سیاست میگوییم؛ در قدیم، مردم فکر میکردند که پادشاه، آدم بدی است و همه انرژیشان را میگذاشتند تا آن پادشاه را عزل کنند، فکر نمیکردند نظام پادشاهی ایراد دارد؛ نظام پادشاهی سر جای خودش بود و پادشاه دیگری میآمد؛ دوباره میدیدند به همان شکل قبل با اندکی تغییرات عمل میشود.
بنابراین نظام دانشی ما ایراد دارد؛ یعنی سیستم علوم انسانی ما ایراد دارد؛ وقتی که این سیستم ایراد دارد و تازه درون این سیستم، خوبها هستند یعنی میبینید طرف متدین و نمازخوان است، روزهاش را میگیرد؛ سعی میکند مؤدب باشد و تا حدی نظریه پردازی داشته باشد؛ یعنی درباره اصول توسعه میگوید که باید بخشی از آن ثابت باشد و بخشی از آن باید بومی باشد؛ یک لوزی انسجام درونی در نظام فرهنگی ما باید نقش داشته باشد اما در نهایت این علوم انسانی، دنیاگرا است.
به طور مثال فردی که با اتومبیل حرکت میکند تا فردی که با هواپیما تردد میکند باید محدودیتهای حرکت با اتومبیل در نظر گرفته شود، اگر بخواهید سرعت زیاد باشد، باید وسیله عوض شود.
بخشی از محدودیتها و مشکلاتی که داریم به اشخاص برنمیگردد؛ داخل ایران نیز افراد جبهه رفته و حزب اللهی زیاد داشتیم و این افراد را وارد سیستم دانشگاهی کردیم؛ خروجیها چگونه بوده است؟ ما باید روی این مسأله وقت بگذاریم و نقد کنیم.
ببینید برای کوچکترین تغییر و تحول چه مقاومتهایی میشود؛ چرا این مقاومتها وجود دارد؟ برای این که شما میخواهید بگویید؛ درسها متناسب با جامعه و ارزشهای ایران ارائه شود؛ چه کسی میخواهد ارائه کند؟
نمیتوانند ارائه کنند؛ به طور مثال در اصلاح علوم سیاسی، با بحثهای بسیار، فقط دو واحد سیاست متعالیه گذاشتیم و آن هم در دروس اختیاری که دانشگاه الزامی ندارد و دروس اختیاری را نیز چهار برابر گذاشتیم؛ یعنی 10 واحد باید دانشجو بخواند، ما 40 واحد درس اختیاری گذاشتیم،2 واحد از این 40 واحد سیاست متعالیه است که به این برنامه نیز نقد شده است که چرا سیاست متعالیه گذاشتهاند؟
یعنی در نظام دانشگاهی ایران مگر حکمت متعالیه میخواهند که سیاست متعالیه بتوانند ارائه کنند؛ به نظرم میرسد که در طول این سالها هرچه آدمها را نقد کنیم، دوباره میبینیم که نفر بعدی نیز پیدا شد.
یعنی کارخانه را رها کردهایم و سیستم و چرخه تولید فعال است و رفتهایم یک محصول را نقد میکنیم که چرا این گونه گفتی؟ آن فرد نیز میگوید قصد من تأمین منافع ملی است و میخواهم کمک کنم و اگر در خارج از کشور بودم که مشکلی نداشتم؛ میتوانستم تدریس کنم؛ پس باید آن چرخه تولید، نقد، بررسی و آسیب شناسی شود.
کسانی که ممکن است غافل باشند میخواهند ما را سرگرم افراد و محصولات کنند؛ در حالی که به نظر من شما آدمهای بعدی را داخل این چرخه بفرستید، گرچه ممکن است، طرف حجت الاسلام نیز باشد و در بحث حوزه علمیه پخته نباشد، از مبانی دور باشد و محکم نباشد؛ همان گونه که تا به حال موارد این چنینی داشتیم، عبا و قبای خود را کنار بگذارد.
رسا ـ چرا طیف آقای سریع القلم به جامعه شناسی بعد از انقلاب توجهی ندارند و بیشتر تفکرات قبل از انقلاب همچون اقتدار گرایی را در مطالعات خودشان نقد میکنند و اصرار دارند بگویند؛ ایرانی این چنین بوده و هست؟
به دلیل همان مسأله قبیلهگرایی که عرض کردیم یعنی همان فرهنگ قبیلهگرایی هنوز ادامه دارد و این فرهنگ به حدی ضعیف نشده است که بتوان آن را نادیده گرفت؛ به طور مثال طرف استاد دانشگاه شده است اما تفکر فرهنگیاش قبیلهگرایانه است؛ ممکن است رییس دانشگاه شده باشد؛ به فرض این که پنجاه رییس دانشگاه دارید؛ که در میان آنها تفکر پنج رییس دانشگاه قبیلهگرایی باشد؛ باز هم این مسأله قابل توجه است؛ زیرا انسجام را به هم میزند.
برای خوب بودن باید صد درصد خوب باشید؛ برای ایراد پیدا کردن یک سیستم، کافی است یک جزء آن، نقص و ایراد داشته باشد که سیستم را از کار میاندازد؛ انسجام چگونه از بین میرود؟
در یک مجموعه که صد عضو دارد، اگر یک عضو ناکوک باشد، انسجام را به هم میزند، زیرا آن طرف ناگزیر است که به جایی برود؛ تا بتواند بحث را کاریکاتوری نشان دهد و بحث را خیلی تابلو جلوه دهد.
الان خیلی پیچیده شده است؛ میبینیید که طرف، حزب و جناح دارد و برای خودش NGO تشکیل داده است و در این قالبها کار میکند؛ این در حالی است که میخواهد بگوید؛ ببینید آنجا چه وضعی بود.
ما نیز الان از همین روش برای آسیب شناسی فکری استفاده میکنیم؛ یعنی گفتیم که قدیم با نظام شاهی مبارزه نمیکردند؛ بلکه با شخص شاه مبارزه میکردند؛ بعدها فهمیدیم، باید نظام شاهی را عوض کنیم؛ الان میگوییم با محصولات علوم انسانی غربی مبارزه میکنیم نه با نظام علوم انسانی غربی در ایران؛ باید نظام علوم انسانی را اصلاح کنیم.
در نظام علوم انسانی ایران، طرف میخواهد یک چیزی را بگوید، میبیند که در اینجا خوب فهمیده نمیشود؛ نمونهای از تاریخ پیدا میکند و میگوید؛ ببینید شاه و نظام شاهی این بود؛ الان نیز همین طور است.
یک نظام معرفتی علوم انسانی و یک محصول داریم که اگر آن نظام سر جای خودش باشد، این محصول نیز همواره تولید میشود، حتی ممکن است بعد از مدتی شبیه همین فرد شویم.
وظیفه آقای حجاریان با اسم مستعار جهانگیر صالح این بود که سروش را نقد کند، به تدریج خودش نیز جزء گروه سروش شد؛ زیرا حجاریان به همین کارخانه وارد شد؛ داخل همین سیستم، درس خواند و دکتری گرفت و جزیی از همین مجموعه شد.
در نظام آموزشی ایران، اگر طرف بگوید من به زبان عربی تسلط دارم؛ میگویند فایدهای ندارد؛ باید شما یک زبان انگلیسی یا فرانسوی یا روسی یا آلمانی امتحان بدهید تا در دکتری قبول شوید.
سریع القلم به نقد اوضاع داخلی کشور میپردازد و اگر بخواهد تابع نظامی که در آن درس خوانده، باشد، نباید همان دیانت شخصی و توجه به منافع ملی را نیز داشته باشد.
رسا ـ اندیشه آقای سریع القلم در بحث توسعه چیست؟ و با گفتمانی که رهبری ارائه کردند؛ یعنی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت چه تفاوتهایی دارد؟
بحثی که رهبری مطرح کردند، یک بحث مبنایی است؛ یعنی ببینید، اسلام چگونه پیشرفت را تعریف کرده است؟
چه کسی میتواند این سؤال را پاسخ بدهد؟ فردی که اسلام را به خوبی بشناسد و وقتی که جواب دادیم؛ اسلام، پیشرفت را چگونه تعریف میکند؛ باید بگوییم که با توجه به اقتضائات کنونی ایران، این نسخه چگونه در ایران اجرا شود و این مسأله را از دانشمندان کمک بگیریم.
مباحث توسعه که در دانشگاههای ما، از سوی آقای سریع القلم و دیگران ارائه میشود، به طور عموم، همان نظریههای توسعه بیرونی ترجمه و ارائه شده است و آقای سریع القلم سعی کرده با تفکیک به ثابت و متغیر، توسعه را بومی کند.
اما بحثش مبتنی بر اسلام نیست و خودش نیز مدعی این قضیه نیست؛ میگوید در کشورهای دنیا بررسی کردیم؛ توسعه که منظور توسعه مادی است؛ شاخصههای مادی زندگی در آنها ارتقا پیدا کرده است؛ یعنی رفاه، بهداشت و درآمد سرانهشان بیشتر شده است؛ اصولی بر آنها حاکم بوده است که از آن جمله نظم، علم و انسجام و سایر موارد است.
آنچه رهبر معظم انقلاب فرمودند؛ چیز جدیدی است و مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت شکل گرفت تا ماهیت آن را مشخص کند و پیشرفت را با مبانی اسلامی تعریف و مطالعه کند و این که مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، چگونه کار میکند، بحث دیگری است.
برداشت من این است که در طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، باید اسلامشناسان جلودار باشند؛ یعنی مجتهدان اسلامشناس، باید نخست بگویند که نظریه و الگوی پیشرفت اسلامی چیست؟
و پیشرفت در ابعاد مختلف ترسیم شود؛ شاخصههای آن با نگاه به دنیا و آخرت ارائه شود؛ بحث پیشرفت که میشود؛ ما میگوییم، فقط نیازهای مادی و جسمانی انسان که مطرح نیست؛ بلکه نیازهای معنوی و اخروی او نیز در نظر گرفته شود و تنها نیازهای معنوی مطرح نیست؛ زیرا غرب نیز نیازهای روانی انسان را در نظر میگیرد و ما بالاتر از این را میگوییم؛ یعنی پیشرفت اخروی که قرار است فرد بهشتی یا جهنمی شود.
پیشرفت این است که فرد در سرای عقبی نیز همنشین معصومین(ع) باشد و حداقل بهشتی شده باشد، اگر جهنم برود مشخص میشود که در فضای پیشرفتهای زندگی نمیکرده است.
پیشرفت در تعریف دینی، یعنی ارتقای وجود در ساحت مادی، اخلاقی، روحی و معنوی که سرانجام آن رضای الهی، رضوان الهی و لقای الهی باشد که اندیشمندان غربگرا، دنبال این فضا نیستند و همان توسعهای که در دنیا مطرح شود را دنبال میکنند و شاخصههای پیشرفتهای مادی را در نظر میگیرند.
رسا ـ با توجه به عملکرد دولت فعلی، گفتمان سیاسی، فرهنگی و بین المللی این دولت را تا چه اندازه متأثر از اندیشههای آقای سریع القلم میدانید؟
برداشت من این است که هیچ کدام از دولتهای ما تئوریک حرکت نکردند و نمیکنند؛ یعنی دور هم مینشینیم و تصمیمگیری میکنیم و اکثر اوقات، نگاههایی غلبه دارد و به همین دلیل است که سالهای نخست یک دولت با اواسط و اواخر آن فرق میکند؛ زیرا خلأ، در تئوری دولت است.
نظریه رهبری، امامت شیعه و ولایت فقیه بسیار روشن است و در بخش کارکردهای رهبری، همه چیز معلوم و مشخص است؛ اما وقتی به نظریه دولت به معنای دقیق کلمه یعنی سیاسی آن وارد میشویم و در حوزه سامانهای که برای اداره جامعه طراحی میکنیم وارد میشویم؛ باید از لحاظ ساختاری کوچک یا بزرگ باشد، آن را مکانیکی و ارگانیکی ببینیم.
وظایف ذاتی و اصلی دولت چیست، در چه حیطههایی نباید ورود پیدا کند، در چه جاهایی مردم باید وارد شوند، رابطه دولت با مردم چیست؛ که امسال رهبر معظم انقلاب فرمودند «دولت کارگزار است و مردم کارفرما هستند»؛ شما بیینید که الان این گونه است؛ یعنی مردم، کارفرما هستند و دولت کارگزاری میکند؟
سیستم باید این گونه باشد؛ یعنی سیستمی داشته باشید؛ این نظریه دولت است؛ در نظریه دولتی که رهبری ارائه میکنند، مردم کارفرما هستند، دولت نه فقط به معنای قوه مجریه؛ بلکه به معنای سامانهای که جامعه را اداره میکند، یعنی قوای سهگانه، کارگزار باشند و مردم را کارفرمای خودشان ببینند، چه کسی این را میگوید؟ امام مسلمین میگوید و در الگوی امامت این گونه است.
ما در اینجا خلأ داریم، گاهی اوقات تک بحثهایی داریم که میگویند باشگاه ورزشی را به مردم واگذار کنیم و در این مسأله ماندهایم؛ چندین سال است که این بحث مطرح است.
آیا واقعاً دولت باید باشگاهداری کند؟ باید جایی باشد که تعیین تکلیف کند و آن نیز نظریه دولت است که ارائه میکنید و طبق آن وظیفه دولت، کمک به ورزش همگانی است که زیرساختهای ورزش را برای عامه مردم در سطح کشور کمک کند نه این که خود متصدی آن شود.
به عنوان مثال بگوید «هرکسی استادیوم و سالن ورزشی بسازد، از طرف دولت، مجوز و وام به او داده میشود» و پس از آن دولت برای آن سیاستگذاری و نظارت میکند.
پس این طور نباشد که افرادی وام و زمین از دولت بگیرند و بعد از دو سال ببینیم که آنجا را آپارتمان ساخته و فروخته است؛ این که میگوییم دولت سیاستگذاری و نظارت کند، معنا دارد؛ این زمینها کاربری ورزشی داشته باشد.
زمینهایی کاربری بهداشتی داشته باشد، دولت به بخش خصوصی وام بدهد تا بیمارستان بسازد و دولت نظارت کند؛ اشکال ما به فقدان نظریه دولت برمیگردد؛ هیچکدام از جناحها و احزاب، تاکنون نظریه دولت ارائه ندادهاند و به طور کلی اکثریت، حتی تصوری از نظریه دولت ندارند که بدانند بالاخره نظریه دولت چگونه است و چه اجزایی دارد؛ به چه پرسشهایی باید پاسخ بدهد؟
به همین دلیل است که فرمایشات رهبر معظم انقلاب از سوی آنها صحیح، تقریر نمیشود و درباره همین سخن رهبری که «مردم کارفرما هستند و دولت کارگزار است»، ببینید تا به حال چه گفتهاند؟
و از آن زمان تا به حال که بیش از سه ماه میگذرد؛ چه تغییر و تحولی در روابط دولت و مردم پدید آمده است؛ که دولت به مردم بگوید شما کارفرمای ما هستید اگر دیدید ما خوب عمل نمیکنیم، به ما تذکر بدهید! و با قبل هیچ فرقی نکرده است.
رسا ـ با توجه به این که فرمودید؛ دولتها نظریه و تئوری غالب نداشتهاند؛ آیا دولتها از برخی شخصیتها متأثر بوده و هستند؟
موسمی است و اشخاصی که روی کار میآیند، سال به سال عوض میشوند و میروند؛ یعنی حالت شناوری دارد؛ این گونه نیست که بر فرض مثال بگویید؛ دولت الف مقید به پشتوانه تئوریکی است که توسط آقای الف ارائه شده است و طبق آن حرکت میکند و جلو میرود؛ این موسمی است.
ممکن است یک دفعه جایی به مشکل خوردهاند و با فردی مشورت کردند و آن فرد چه گفته است و آنها چه برداشتی از آن داشتهاند؟
اما میتوانیم بگوییم که در هر مقطعی بیشتر آن هم در حوزهای خاص همچون سیاست خارجی تأثیراتی بوده است؛ یا در مقطعی در حوزه داخلی تأثیرپذیری بوده است؛ اما حرف او مبنا نشده است؛ زیرا دولتیها حوصله کتاب خواندن ندارند و این کتابها را نمیخوانند و فقط ممکن است در حد جلسهای و مشورتی از افرادی همچون آقای سریع القلم مشورت بگیرند.
به طور مثال حتی ممکن است، شما را نیز در جلسهای دعوت کنند و بگویند که راجع به رابطه دولت و حوزههای علمیه راهکار ارائه کنید و شما در آن جلسه، نظریه و دیدگاه خود را مطرح کنید و بگویند خوب است و پنج ماه طبق آن عمل کنند و بعد شخص دیگری پیدا شود و بگوید چرا این گونه عمل میکنید؟ به این شکل عمل کنید؛ شناور بودن اینها زیاد است.
به نظر من یک ثبات و وحدت رویهای وجود ندارد و میگویم تأثیر و تأثر، موسمی است و در یک محدوده خاص، ممکن است؛ احساس شود، یک دیدگاهی غلبه پیدا کرده است که این مسأله نیز به علت همان فقدان تئوری است؛ وقتی تئوری نباشد، افراد اثر گذار میشوند و بستگی دارد که در هر جلسهای چه کسی باشد و چه فردی حرفش جلوتر خواهد بود.
رسا ـ با توجه به این که شما بیشتر بر بنیانهای فکری دینی و اندیشه اسلامی تأکید داشتید؛ مشخصات گفتمان دینی که باید به آن رجوع شود، چیست؟
این همان بحث علوم انسانی جدید است که مطرح است و بحث فردی نیست؛ یعنی باید نظام آموزش عالی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجلس شورای اسلامی، وزارت علوم و حوزه علمیه ما در این باره تصمیمگیری کنند.
به طور مثال، شما همین سیاست را در نظر بگیرید؛ باید فقه سیاسی و فلسفه سیاسی راه بیافتد، باید کلام سیاسی و اخلاق سیاسی نیز داشته باشیم؛ این شاخهها را نداریم یا در نظام تعلیم و تربیت رسمی ما هنوز جا باز نکرده است.
اگر شما بخواهید وارد سیاست خارجی شوید؛ باید در حوزه فقه سیاست خارجی کار کرده باشید؛ تا بگویید که در سیاست خارجی کجا میتوان تقیه کرد؛ یا به طور کلی میتوان تقیه کرد یا خیر؛ اگر میشود، کجا و به چه شکل؟
بحث مهمی است که اگر ما در این حوزه کار نکرده باشیم، نمیتوانیم پاسخ دهیم؛ به فرض مثال آنجا را با تئوریهای رئالیستی جواب میدهیم که متعلق به غربیها است.
رسا ـ منظور ما این بود که نمیخواهیم یک طرفه نقد کنیم، یعنی جایگزینی برای بحث توسعه داریم؟
به لحاظ کلان جایگزین داریم؛ اما نیازمند تصمیم نیز هستیم؛ به طور مثال شما میگویید که میخواهیم در تولید گندم خودکفا شویم؛ زمین و آب را داریم؛ پس باید تصمیمگیری و اقدام کنیم.
این که در تولید گندم میتوانیم خودکفا شویم به این معنا نیست که انبارهای ما پر از گندمهای داخلی است؛ اما اگر خط خرید گندم را همچنان فعال نگهدارید و به مردم بگویید که تولید داخلی را خودکفا کنند، با یکدیگر سازگاری ندارد؛ همان اتفاقی که بر سر موبایل راه افتاد؛ قاچاق و واردات موبایل را آزاد بگذارید و بعد بگویید که میخواهیم خط تولید داخلی گوشیهای همراه را راهاندازی کنیم.
الان خط تولید علوم انسانی غربی فعال است و سیاست، آئین نامه، استاد و هیأت علمی دارد و شما میخواهید خط تولید دیگری را بیاورید، حداقل آن این است که بگویید که دانشگاههای حوزوی قم، فارغ از اینها خط تولید را برنامهریزی کنند.
رسا - آیا تا به حال فعالیتی در این زمینه انجام شده است؟
آن گونه که ثمرهای بدهد وارد این خط تولید جدید نشدهایم؛ اتفاقاتی افتاده؛ اما بسیار ضعیف بوده است؛ یک تهاجم که از آن طرف میشود، همه عقبنشینی میکنند، میدان برای آنها میماند.
الان کارشناسی علوم انسانی اجرایی نشد؛ در حالی که در وزارت علوم روی آن کار شد و از سوی حوزویان نوشته نشد و ما نیز به عنوان دو طلبه در آنجا عضو بودیم؛ یعنی دوازده نفر که فقط دو نفر آن حوزوی بودند و ما هم به عنوان دکترای علوم سیاسی رایج در دانشگاهها در آنجا حضور داشتیم و 10 نفر دیگر فارغ التحصیلان خود دانشگاهها بودند و تا حال حاضر هنوز اجرایی نشده است./908/