✍️مجتبی عباسی
🔸شکی نیست که سرزمین بیتاریخ و بدون گذشته همچون اسرائیل، بیهویت و سست است؛ درک درست از زمان حال، نیازمند فهم عمیق از میراث گذشته است و اصلا ساختن امروز بدون آگاهی از ودایع، ریشهها و بنیادهای محکم تاریخی بسیار مشکل است.
🔸اما تعصب نسبت به گذشته به معنای باستان گراییِ افراطی، پدیدهای مدرن با اهداف و اغراض سیاسی و نوعی سلفیگری بیمنطق و تهی از عقلانیت همراه با حسرت، تفاخر و جهل نسبت به حقایق تاریخی است که فهم از تاریخ را گزینشی و براساس تمنیات خویش معرفی میکند، حال آنکه طبق توصیه بزرگان دینی و اولیاء الهی، نگاه به میراث و تواریخ باید اندیشمندانه و با تمییز ارزشها و تفکیک کردار نیک از رفتارهای ناپسند و خرافات غلط باشد.
🔸در تاریخ معاصر ایران، پدیده باستان گرایی با ورود استعمارگران و بعد از مواجهه ایرانیان با جهان غرب، بسیار پررنگ شده که اهداف و تبعات مختلفی را نیز به دنبال داشته است.
🔸از یک سو این پدیده، به جای مواجهه با متجاوزان اروپایی و استفاده از این ظرفیت در جهت بیرون راندن استعمارگران، با غیریتسازی نسبت به اسلام و مسلمانان و ایجاد تفرقهافکنی، علیه دوران پسااسلام لجنپراکنی میکند.
🔸و از سوی دیگر به جای مواجهه فعال و تغییر و تحول تمدنی که مبتنی بر فرهنگ مترقی اسلام و متشکل از مسلمانان است، به دنبال ایده واپسگرایانه سلطنت و پیروی کورکورانه از فرهنگ غرب است که پیامد آن حکومت منحوس پهلوی و سلطه غرب بر سرنوشت مسلمانان است.
🔸حال آنکه باستانگرایان در این وضعیت به جای وطن دوستی واقعی، پیشروانه و تلاش برای احیای اقتدار و عظمت تاریخی، هویت خویش را ذیل بیگانگان به ویژه غرب تعریف کرده و با تمام جِدیت و به صورت واپسگرایانه تلاش میکنند باستان گرایی را همراهی با سنتهای جاهلی غرب (نه دانش و پیشرفتهای علمی آن) و در مواجهه با آموزههای عقلانی اسلام تعریف کنند.
🔸نکته قابل بررسی در تحلیل تاریخ معاصر این است که چرا دشمنان در طول این دوران از استعمارگران دیروز تا مستکبران امروز، همواره تلاش میکنند با انواع دوگانهسازی و ایدئولوژی نژادپرستانه (عرب، عجم، ترک و...) در میان مسلمانان، وحدت را به تفرقه و فرصت را به تهدید تبدیل کنند.