نویسنده: عباسی مجتبی
10:10 - 1400/11/14
شاه پهلوی چارهای نداشت جز اینکه خودش رو نوکر و چاکر آمریکاییها بداند، چون طبق قانون اعطای حق مصونیت قضایی (کاپیتولاسیون) ارزش سگ آمریکایی از شاه ایران هم بیشتر بود؛ قانونی که نماد کامل فروش استقلال ایران توسط شاه بود و امام خمینی هم در سال ۱۳۴۳ به علت مخالفت با همین قانون تبعید شد.
مثل روز روشن است که شاه پهلوی بر ایران حکومت میکرد، ولی حافظ منافع آمریکا بود؛ وگرنه چرا باید ۸۰ هزار مستشار نظامی و اداری آمریکایی، بهترین حقوق را از کشور ایران بگیرند و حتی در فیش حقوقی آنها ردیفی به عنوان حق توحش هم وجود داشته باشد!
کسانی که بر همه ارگانهای مملکت، سلطه داشتند و مایه ذلت و غارت منابع ایران بودند و کسی بدون اجازه آنها آب هم نمیتوانست بخورد.
اصلا شاه پهلوی خیلی مفلوک بود و چارهای نداشت جز اینکه خودش رو نوکر و چاکر آمریکاییها بداند، چون طبق قانون اعطای حق مصونیت قضایی (کاپیتولاسیون) ارزش سگ آمریکایی از شاه ایران هم بیشتر بود؛ قانونی که نماد کامل فروش استقلال ایران توسط شاه بود و امام خمینی هم در سال ۱۳۴۳ به علت مخالفت با همین قانون تبعید شد.
شاه قدرتش را مدیون غرب و آمریکا را ولینعمت خودش میدانست؛ بدون هیچ خجالتی از مردم، اعتراف کرد که حافظ منافع آمریکا در ایران است و همان طور که در رفتارش مشخص هست، با گفتارش هم اعتراف میکند ارزشی برای مردم کشورش قائل نیست؛ فقط نمیدانم چرا طرفداران پهلوی نمیخواهند ساختار ذهنیشان خراب شود و بعد از این اعترافات شاه در راستای سفیدنمایی وی سریع میگویند، شاه غلط کرد! او به فکر منافع مردم بود، او نیتش خدمت بود، دلش با ایران بود و اگر انقلاب نمیشد الان ژاپن بودیم و جای بسی تعجب و تامل است که چقدر این جمله حتی بعد از انقلاب هم کاربرد داشته و بعضی از غربپرستان ضدانقلاب، با همین جمله کوتاه که قصد داریم ایران را ژاپن کنیم، عزت و معیشت مردم را نابود کردند و مایه عبرت و تجربه تاریخ شدند.
به هر حال این پهلوی دوستان، ساختار ذهنی خودشان را نمیخواهند با واقعیتهای تاریخی روبرو کنند و دوست ندارند بدانند شاه ایران، یک غرب پرست، گماشته و نوکر بیگانگان و ژاندارم منطقه بوده و به فرهنگ غرب، بیشتر از فرهنگ و تمدن مردم ایران افتخار میکرد.
در تاریخ از خیانت شاهان قاجار و بیگانه پرستی آنها زیاد گفته شده؛ ولی طرفداران پهلوی، خیلی تلاش میکنند که شاه رو وطن دوست معرفی کنند و بر خیانتهای او به ایران و مردمش، سرپوش بگذارند؛ در صورتی که اعطای جزیره بحرین به عنوان چهاردهمین استان کشور در سال ۱۳۴۸ و دویست جزیره زیبای اطرافش به اربابان انگلیسی شاه، یکی از خیانتهای دوره پهلوی بود.
علیرغم هیاهوی شاه پهلوی درباره طرحهای دیکته شده آمریکا همچون برنامه اصلاحات ارضی و سایر سیاستهای اقتصادی غربی در کشور، اما پشت پرده این گونه سیاستها، نابودی صنعت کشاورزی و استقلال غذایی کشور بود که ایران را از کشور صادرکننده گندم به یکی از بزرگترین واردکنندههای گندم در جهان مبدل کرد.
پهلوی دوستان هیچگاه نمیخواهند بپذیرند که با وجود فروش بالای نفت و بالاترین قیمت در دوران رژیم پهلوی، شاه ایران به جای ساخت زیرساختهای کشور و توجه به مناطق محروم همچون مرز نشینان، این پولها را برای اظهار نوکری به صورت وامهای بلاعوض به دیگر کشورها داد، همچون کمکهای بلاعوضی که به انگلیس برای تامین آب شرب بندن یا به ونیز برای زیر آب نرفتن آن کرد.
همچنین تامین 65% نفت مورد نیاز رژیم غاصب اسرائیل و حمایت مالی، نظامی و تسلیحاتی از این رژیم در جنگهای مختلف علیه فلسطینیان بخصوص جنگ 1967 و 1973 با وجود تحریم دیگر کشورها و همچنین کمک نظامی به کشتار مردم ویتنام، گوشهای از اقدامات نابخردانه شاه در حمایت از غرب و برخلاف منافع مردم ایران بوده است.
البته پهلوی دوستان میتوانند فقط به ثابت ماندن قیمت خودکار و لوازم التحریر در کشور افتخار کرده و آن را از دستاوردهای فرهنگی شاهنشاه محسوب کنند؛ اما علل ثابت ماندن قیمت خودکار یعنی رشد هفتاد درصدی جمعیت بیسواد کشور در سال ۵۷ و در عین حال تورم وحشتناک دیگر اقلام مورد نیاز مردم از گوشت و میوه گرفته تا مسکن را کتمان کنند.
بر کسی پوشیده نیست، آنچه برای شاهان پهلوی اهمیتی نداشت و در قاموس فکری آنها نمیگنجید، فرهنگ دینی و اعتقادات مردم ایران بود؛ بنابراین دهن کجی شاه و فرح به ارزشهای اسلامی و اعتقادات مردم ایران از جمله شرابخواری و رقص علنی آن دو با کارتر، رئیس جمهور آمریکا و همسرش در ماه محرم سال ۵۶ در روز تاسوعا را تاریخ، فراموش نخواهد کرد.
شاهی که خودش، خواهرانش، همسرش فرح و بقیه اعضای خانوادهاش، همه در انواع فسادهای مالی و اخلاقی به نوعی گرفتار بودند که هر کدام به نحوی در خاطرات خودشان به فسادهای درباریان اعتراف کردهاند، چگونه میتوانستند به فکر منافع ایران و مصالح ملت باشند.
نحوه آشنایی شاه با فرح، نشان دهنده سطح دغدغههای شاه و وضعیت آلوده حاکم بر دربار است؛ زمانی که فرح به علت مشکل مالی برای خودفروشی به نزد اردشیر زاهدی (کارچاق کن شاه) رفته و مثل داستانهای تخیلی، ملکه و شهبانوی ایران شده است!
یا اشرف، خواهر شاه که یکی از فاسدترین زنهای تاریخ ایران از قاچاق مواد مخدر گرفته تا فساد جنسی است و خود محمدرضاشاه هم بنا به اسناد و اعترافات نزدیک شاه همچون زاهدی، داماد شاه بر اثر بیماری جنسی و به خاطر مصرف مداوم داروهای تقویت جنسی، سرطان گرفته و مُرده است که همه این اتفاقات، بیانگر وضعیت نابسامان کشور و نشاندهنده سرنوشت ظالمان و جنایتکاران تاریخ است که نه تنها آمریکا نیز از آنها دوری میکند، بلکه شیطان نیز بعد از تمام شدن تاریخ مصرفشان، از آنها تبری میجوید و به زبالهدان تاریخ میاندازد.