نویسنده: عباسی مجتبی
12:09 - 1400/09/25
-امروزه چالش دو مبنایی شدن جامعه و غلبه یافتن تفکرات پوزیتیویسمی، مسالهای جدی است، چون محصول کار دانشگاه و حوزه قرار است وارد جامعه شود؛ در حالی که نگاه حوزه فراتر از تفکرات پوزیتیویسمی بوده و با محوریت الهیاتی سعی در سعادت دنیا و آخرت دارد.
وحدت حوزه و دانشگاه به معنای ادغام سازمانی آنها یا فقط صِرف تعامل و ارتباط خوب نیست، بلکه وحدت به لحاظ مبانی و نگاه هستیشناسی و انسان شناسی منظور اصلی است؛ تا این دو نهاد موثر اجتماعی، در حوزه معرفت شناسی، فلسفه علم و بنیادهای علم به هم نزدیک نشوند و نگاه مشترک پیدا نکنند و بتوانند با تبادل اندیشهها و افکار علمی، حرکت کشور را در راستای اهداف واحد و متعالی سرعت دهند.
در حال حاضر زیرساخت آموزشی حوزه با دانشگاه متفاوت است؛ علم در حوزه علمیه، مقدس است، اما در دانشگاه ساینس است؛ در دانشگاه ساختار حاکم است، اما در حوزه، کنشگران و طلاب نقش اصلی را دارند که میتوان با تغییرات جزئی در حوزه سنتی، امتیازات ساختار را نیز لحاظ کرد.
به هر حال با اینکه در باب اسلامی شدن دانشگاه، حرف بسیار زده شده است، اما اقدام عملی و کار عملیاتی در بحث تولید علم صورت نگرفته است؛ هرچند طرح اسلامی شدن دانشگاه زمانبر و تدریجی است و سیاستگذاری در این باره، فقط به تربیت نیروهای مومن و اساتید متدین محدود شده است که مسلما نمیتواند منجر به تحول مبنایی شود.
امروزه چالش دو مبنایی شدن جامعه، مسالهای جدی است، چون محصول کار دانشگاه و حوزه قرار است وارد جامعه شود؛ حال آنکه بسیاری از کارهایی که حوزه در فضای جامعه میخواهد انجام دهد، در مقابل اقدامات دانشگاه است. به عنوان مثال اگر طلبهای بر اساس مبانی دینی به مردم میگوید: ربا حرام است و جنگ با خداست؛ آیا در فضای اجتماعی، نظام بانکی میتواند از این سخن حوزه پشتیبانی کند؟ مگر نه اینکه نظام اقتصاد کشور امروز دست کارشناسانی است که در دانشگاه، تربیت میشوند؟ همانند این بحث در بسیاری از موضوعات مثل الگوهای توسعه یا بحث رشد جمعیت و... وجود دارد. دو مبنایی شدن باعث شده است این دو نهاد نتوانند در پروژههای کلان اجتماعی، سیاسی و مطالبات صورت گرفته از نظام اسلامی، یکدیگر را حمایت و حاکمیت را یاری کنند.
متأسفانه در حال حاضر رویکرد مبنایی دانشگاهها با طرح اسلامی شدن آنها بسیار فاصله دارد؛ دانشگاه فعلی بروکراتیک شده و متفکرپرور نیست تا علم و تحول دغدغهاش باشد؛ بلکه فقط به دنبال حیات مادی است. اینجاست که عملا جدایی دین از سیاست اتفاق میافتد؛ حتی در مواردی که حوزه، ادعای اسلامی کردن دانشگاه را داشته است، به پیروی از دانشگاه، مدرکگرایی و ساختارگرایی آن تبدیل به یک آسیب شده است؛ چنان که دانشگاههای تاسیس شده بعد از انقلاب که امید میرفت علم اسلامی تولید کنند، هیچکدام در این کار موفق نبودند.
از جمله دانشگاه امام صادق(ع)، مدرسه شهید مطهری، دانشگاه رضوی(ع)، دانشگاه باقرالعلوم(ع) و دانشگاه مفید که موسس همه این دانشگاهها علمای برخواسته از حوزه بودند و توقع این بود که به عنوان یک دانشگاه اسلامی، علم اسلامی تولید کنند، اما چندان تفاوتی با دیگر دانشگاهها ندارند و حتی در برخی مواقع خروجی بعضی از همین دانشگاهها برخلاف اهداف و رسالت خود میباشند.