نویسنده: عباسی مجتبی
08:18 - 1400/06/17
-صلح امام حسن علیه السلام قهرمانانه ترین نرمش تاریخ است، نرمشی که از سوى امام با توجه به شرایط زمان و مکان، به وجود آمد و حاکی از تصمیم برای سازندگی آینده تاریخ دارد.
زمان و مکان، نقش مهمی در تعیین مواضع سیاسی و اجتماعی امامان معصوم علیهم السلام و به عبارتی تاکتیک و نحوه مواجهه ایشان داشته است. از آنجا که یکی از صفات بارز و شاخص ائمه اطهار علیهم السلام، «قادة الامم» به معنای هدایتگری می باشد، روشن است که نحوه هدایت، مدیریت و امامت آنها در هر زمانی، شکل متناسب با ویژگی های آن زمانه را به خود می گیرد.
امام حسن مجتبی علیه السلام زمانی عهده دار مسئولیت امامت و رهبری شدند که جامعه در وضعیت پیچیده نفاق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به سر میبرد. از لحاظ جغرافیای سیاسی در گستره خلافت امام حسن مجتبی علیه السلام، شهرهای مهمی نظیر مدینه، کوفه، شام و بصره وجود داشت، در مدینه جریان نفاق (طلحه و زبیر و دیگران) و در شام جریان کفر و نفاق به فرماندهی معاویه حاکم بود. در شهر کوفه جریانهایی همچون پیروان مکتب خلفا (اهل سنت)، شیعه عثمانی، خوارج، شیعه علوی و الحمراء حضور داشتند.
به گفته طبرى گروه «الحمراء» بیست هزار مرد مسلح کوفى بودند که در هنگام تقسیم بندى کوفه در قسمتى قرار گرفتند که هم پیمانان آنها از طایفه «بنى عبدالقیس» در آنجا واقع شده بودند، این طایفه حدود سال 51 هجرى فجایع و مصائب زیادی را نسبت به شیعه روا داشتند و در برابر مزد، هر جنایتى را مرتکب می شدند و غالبا ابزاری در دست صاحبان قدرت، ثروت و مقام به شمار میآمدند. بر اثر استقبالى که این عده از فتنه ها و حوادث مختلف کوفه در قرن اول هجرى کرده بودند، به تدریج بر قدرت و شوکت آنان افزوده شده و کارشان چنان بالا گرفته بود که شهر کوفه را به آنان نسبت میدادند و مىگفتند: «کوفه الحمراء». در بصره نیز عده ای از اولاد بردگان و موالى سکونت داشتند، که در زمره صاحبان قدرت قرار گرفته بودند و از خطرناک ترین دشمنان شیعه و پیشوایانشان بودند.
حتی سپاه امام حسن علیه السلام، ترکیبی ناهماهنگ داشت و به چند دسته تقسیم شده بود؛ دسته نخست پیروان و شیعیان امام بودند، کسانی که با اعتقاد به ولایت امام، حاضر بودند جان خود را در راه امام فدا کنند، اما گروه دوم خوارج بودند و نظرشان ولایت و محبت نبود، بلکه عداوت با معاویه بود؛ در واقع جنگ می کردند تا از معاویه انتقام بگیرند. دسته سوم حزب باد و کسانی بودند که اگر احساس میکردند دنیا متمایل به امام است، به طرف امام و اگر احساس میکردند دنیا به طرف دیگری است، از امام جدا می شدند. دسته چهارم، افراد جاهل، مردد و مذبذبی بودند که اصلا نمی دانستند حق با چه کسی است؛ دسته پنجم افراد بی تفاوت نسبت به حق و اعتقادات دینی بودند که اکثریت را تشکیل میدادند و تابع روسای قبایل بودند.
در این شرایط نفوذ، نفاق و خیانت، سپاه آن حضرت را از کارایى لازم انداخته و توازن نظامى را به کلى دگرگون کرده بود. در محیطى که سراسر آن را تمایلات گوناگون و متضاد فرا گرفته و فتنه گریها و تبلیغات رنگارنگ، آن را به هیجان در آورده بود، امام حسن مجتبی علیه السلام با خواص بی بصیرت نیز مواجه بودند، شخصیت هایی که در طول تاریخ هیچ گاه به موقع اقدام به عمل نمی کردند؛ همچون سلیمان بن صرد خزاعی که در جریان صلح ایشان با معاویه حتی با عبارتهای نامناسب، امام را خطاب کرده و ایشان را یا «مذل المؤمنین» میخواندند! چنین اشخاصی هر چند بظاهر در کنار امام مىزیستند، اما از لحاظ معنوى، روح و هدف، فرسنگها از ایشان دور بودند.
بدین ترتیب زمانی یک پیشوا دست به مبارزه میزند که فتنهها و جراحتهای زمانه برای جامعه روشنگر باشد، اما زمانه امام حسن، دوران غلبه خوی اشرافی گری، دنیاپرستی، جاه طلبی، تجمل گرایی و راحت طلبی بر ساده زیستی و روحیه قناعت، تدلیس حقیقت، سبقت خط نفاق، تزویر و ریای اموی بر صراط مستقیم علوی و شبهه افکنی، رواج شکاکیت و شایعه پراکنی علیه استقامت و شجاعت در امر رهبری امام بود. جامعه آن روز به حدی متزلزل بود که امام حسن مجتبی(ع) حتی برای رفتن به مسجد زره به تن میکردند؛ زرهی که برای جنگ است، اما امام باید هرلحظه آمادگی میداشتند.
بنابراین امام حسن علیه السلام یکى از دلائل صلح خود را حفظ دین بیان کردند، چنانچه ایشان در پى اعتراض برخى از شیعیانش فرمودند: «انّى خشیتُ أن یجتثّ المسلمون عن وجه الارض فاردتُ ان یکون للدّین ناعى؛ ترسیدم ریشه مسلمانان از زمین کنده شود و کسى از آنان باقى نماند؛ از این رو خواستم بامصالحه اى که انجام گرفت، دین خدا حفظ شود.» [1]
سیدعبدالحسین شرف الدین درباره صلح امام حسن علیه السلام چنین می نویسد: «او جان خود را براى جهادى صامت و آرام نگاه داشت و چون فرصت و وقت موعود فرارسید، شهادت کربلا پیش از آنکه حسینى باشد، حسنى بود؛ از نظر خردمندان، روز ساباط امام حسن علیه السلام به مفهوم فداکارى بسى آمیخته است، تا روز عاشوراى امام حسین علیه السلام ... زیرا امام حسن علیه السلام ، در آن روز در صحنه فداکارى نقش یک قهرمان نستوه و پایدار را در چهره مظلومانه یک از پا نشسته مغلوب، ایفا کرد. شهادت عاشورا به این دلیل در مرتبه نخست، حسنى بود و سپس حسینى، که حسن علیه السلام شالوده آن را ریخته و وسایل آن را فراهم آورده بود. پیروزى قاطع امام حسن علیه السلام متوقف بود بر اینکه با صبر و پایدارى حکیمانه اش حقیقت را بى پرده، آشکار کند و در پرتو این روشنى بود که امام حسین علیه السلام توانست به آن نصرت و پیروزى پرشکوه ابدى نایل آید؛ تو گویى آن دو گوهر پاک براى این خطّ مشى هم داستان شده بودند که نقش پایدارى حکیمانه از آنِ حسن علیه السلام باشد و نقش شورش گرى و قیام مردانه از آنِ حسین علیه السلام ...» [2]
پینوشت:
1). حیاةالامام الحسن(ع)، باقر شریف قرشى، ج ۲، ص۲۸۰.
2). صلح امام حسن(ع)، شیخ آل یاسین، ترجمه سیدعلى خامنه اى، ص۲۱.