قهر کردن بخشی از جبهه اصلاح طلبان تندرو و جریان موسوم به احمدی نژاد با صندوق انتخابات، اشتباه راهبردی و به نوعی محصور شدن در ایدههای تکراری رادیکالیسمی همانند تجربه نهضت آزادی و حرکت غیرقانونی خاتمی و میرحسین در فتنه ۸۸ است که نتیجهای جز اضمحلال یا دلزدگی اجتماعی نخواهد داشت.
پیروزی یا شکست در انتخابات، هدف اصلی یک جریان سیاسی و نخبگان برآمده از آن نیست، بلکه عامل ماندگاری، حفظ ارتباط جریانی با ساختار رسمی قدرت، حضور در وزن کشیهای سیاسی یا در صورت امکان، ورود در کارزارهای انتخاباتی است.
قهر کردن بخشی از جبهه اصلاح طلبان تندرو و جریان موسوم به احمدی نژاد با صندوق انتخابات، اشتباه راهبردی و به نوعی محصور شدن در ایدههای تکراری رادیکالیسمی همانند تجربه نابهنجار نهضت آزادی در اوائل انقلاب است که بعد از ایجاد انقطاع نسلی و فرسایش اجتماعی به اضمحلال انجامید.
تجربه ساختارشکنانه نهضت آزادی با خشونت تمام و به صورت غیرقانونی از سوی خاتمی و میرحسین در فتنه ۸۸ نیز تکرار شد که با دلزدگی تدریجی به وجود آمده در میان هواداران، پایان عمر سیاسی آنها نیز رقم خورده است.
عامل حیاتی و استراتژیک برای نخبگان و جریانات سیاسی، داشتن هدف و نقطه روشن و در عین حال اعطای هویت به هواداران در بدنه اجتماعی تحت عنوان احترام به قانون است.
حضور گروهها و احزاب در فعالیتهای سیاسی مثل انتخابات، بدنه و طیف هواداران آنها را به تکاپو انداخته، باعث ایجاد انگیزه، تولید فکر و ایدههای نو خواهد شد، از این جهت با انجام فعالیتهای جدید، تجدید قوا کرده و در جامعه احساس معنا و هویت خواهند کرد، چنان که حزب کارگزاران با وجود بدنه هوادار خاص، موجودیت خودش را در حفظ ارتباط جریانی با ساختار رسمی قدرت و سوق ندادن هواداران به سمت رادیکالیزم میبیند.