وسائل ـ امام و امامت در تفکر شیعی یکبار معنایی مهمی دارد که بر اساس این نگاه، انسان در جامعه اسلامی میتواند به سرنوشت خودش توجه کند و باید توجه کند و سرنوشت خود را در دست بگیرد و در زمینه زیست اجتماعی خود تصمیمگیری و انتخاب کند و با انتخاب آگاهانۀ خود حضور جدی و موثری در زندگی سیاسی و اجتماعی داشته باشد.

در بررسی اندیشه شهید بهشتی باید توجه داشت که ایشان معتقد بودند «اسلام یک نظام وسیع عقیده و عمل است که شناختن هر جزءِ کوچک از یک نظام وقتی ممکن است» که نخست باید بر دیدگاه کلی آن نظام و به اصطلاح معروف بر «جهان بینی» آن آگاهی پیدا کرد و در گام بعد برای شناخت این جزء از آن دیدگاه کلی و در چارچوب وسیع کل، تحقیق کرد.
از اینرو با توجه به سعی شهید بهشتی در فهم نظاممند مکتب اسلام، پژوهشگران نیز باید در فهم اندیشه ایشان «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» عمل نکرده و تمامی مباحث ایشان را یکجا دیده و خصوصاً به مبانی نظری آن توجه کافی مبذول دارند؛ در همین راستا خبرنگار وسائل، گفتوگویی با دکتر شریف لک زایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی داشته است که تقدیم میشود.
وسائل ـ درباره اندیشه سیاسی شهید بهشتی، جایگاه مردم در حکومت، آزادی و شاخصههای اندیشههای ایشان توضیح دهید.
پاسخ به این پرسش فرصت زیادی می طلبد؛ اما به صورت مختصر در خصوص اندیشه سیاسی آیتالله بهشتی باید گفت، موضوع آزادی در اندیشه سیاسی ایشان اهمیت زیادی دارد، حتی ایشان وقتی از مناسبات مردم و کارگزاران سخن به میان می آورد از اصطلاح «امامت عمومی» سخن میگوید و این مناسبات را بسیار ارتقا میدهد، اجمالاً در باب اینکه نقش مردم در حکومت چیست و مردم چه تأثیری در حکومت برجای میگذارند، نگاههای متفاوت و مختلفی وجود دارد؛ اما دیدگاه شهید بهشتی در این زمینه به طور روشنی مطرح شده است که بخشی از آن را در امامت عمومی می توان شاهد بود.
اینکه مشروعیت هر حکومتی منوط به آرای عمومی مردم است و یا این که در حد مقبولیت است، تنوعی از آراء در بین متفکران مسلمان وجود دارد؛ اجمالاً آن چیزی که میشود گفت وجه جمعی است در میان همه اینها، این است که تحقق هر نظام سیاسی و هر دولتی در جوامع مسلمان منوط به پذیرش مردم است و اینکه مردم به آن تحقق عینی ببخشند؛ البته شهید بهشتی از ابتنا و اتکای کامل نظام سیاسی اسلامی بر حضور و آرای مردم دفاع کرده است، میخواهیم بر روی بحث مردم متمرکز باشیم و ببینیم در فضایی که ایشان صحبت میکنند در چه بخشهایی مردم در عرصه اجتماعی حضور دارند.
وسائل ـ آزادی مورد نظر شهید بهشتی چه تفاوتی با آزادی غربی دارد؟
طبیعتاً تفاوت وجود دارد؛ در عرصه مبانی به کلی متفاوت هستند و نمیشود دو متفکر در حوزه اسلامی و اندیشه غربی، در حوزه مبانی به یک شکل فکر میکنند، بنابراین در حوزه آزادی نیز به همین ترتیب است، مبانی کاملاً متفاوت است، وقتی مبانی متفاوت باشد، طبیعتاً این تفاوت در عرصههای مختلفی از جمله در انسان شناسی، هستیشناسی و معرفتشناسی خود را نشان میدهد؛ بنابراین تفاوتهای مهمی وجود دارد؛ در مباحثی که شهید بهشتی مطرح میکند همانند مباحثی که حضرت امام مطرح میکند نقش مردم پر رنگ است.
شهید بهشتی بحثی دارد که ارتباط و مناسبات مردم با حکومت و حاکمان و دولت به شکلی است و باید به چه شکلی باشد، آن نقطه مطلوب و ترسیمی که از آموزههای دینی میشود به عمل آورد چیست؟ در بحث امام علی(ع) حقوق متقابل مردم و حاکمان به صورت متقابل تعریفشده است، مردم یک حقوق و تکالیفی دارند، حاکمان هم یک حقوق و تکالیفی دارند؛ بنابراین این تکالیف و حقوق یکطرفه نیست که بگوییم حاکمان همیشه حق و حقوقی دارند و مردم فقط تکلیف دارند؟ به همان نسبتی که حاکمان تکالیفی دارند، مردم هم تکالیفی دارند و به همان اندازه که مردم دارای حق و حقوقی هستند، حاکمان هم حق و حقوقی دارند.
در یک مورد در این خصوص شهید بهشتی میگوید: «بین ملت و شورای انقلاب یک رابطه متقابل وجود دارد و من اصلاً یک رابطه یکطرفه را نمیپسندم و میگویم در هر جامعهای که رهبری رابطهای یکطرفه داشته باشد جامعه به رشد واقعی خودش نرسیده است و بسیار عالی است که ما امامت عمومی را هم داشته باشیم.»
وسائل ـ امامت عمومی به چه معناست، تبیین بفرمایید؟
عبارت امامت عمومی در منظر شهید بهشتی یعنی کل ملت در ادارۀ جامعه سهیم و صاحب نقش و اثر است؛ در واقع حضور و مشارکت گسترده آگاهانه و انتخابی مردم در عرصه اجتماع را ایشان ترسیم میکند، چون اگر حکومتی را پشتوانه مردمی برخوردار نباشد، آن حکومت نمیتواند در عرصه اجتماعی موفق باشد و سیاستهایی که در جامعه دارد پیش ببرد و آنها را تحقق ببخشد.
عبارت امامت عمومی که شهید بهشتی گفته است، اگرچه به منازعات اوایل انقلاب هم اشاراتی دارد؛ اما به نظر بسیار مهم است و نقشی جدید از حضور مردم در عرصه اجتماعی و سیاسی را ترسیم میکند که به نظر میرسد مغفول واقعشده است، ما بیشتر سراغ حواشی این مطالب میرویم که شاید خیلی در آن جهات کلی تأثیرگذار نیست؛ ولی آنچه که میتواند در جامعه را پیش ببرد و نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران را به اهداف خودش نزدیک کند، طبیعتاً حضور مردم است و حضور مردم را نمیشود نادیده گرفت.
برخی از مشکلاتی که در جامعه ما وجود دارد، به دلیل فقدان حضور مردم است، به طور مثال در دوره دفاع مقدس این حضور را شاهد هستیم؛ حضور گسترده مردم در عرصه دفاع از کشور و اهداف انقلاب اسلامی این موفقیت را ایجاد کرده است، ولی پس از آن در عرصههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی میبینیم که این حضور و امامت عمومی مغفول واقعشده است و صرفاً به حوزه سیاسی معطوف شده است که مردم در انتخابات حضور پیدا کنند یا در راهپیماییها شرکت کنند؛ اما در سازوکاری که یک تصمیم سیاسی در نظام جمهوری اسلامی گرفته میشود و روندی که باید جریان داشته باشد، آن حضور را کمتر میشود شاهد بود.
در واقع اگر بخواهیم امامت عمومی اتفاق بیفتد، نیاز است که فضای تشکل منسجمی در جامعه وجود داشته باشد و منویات مردم از طریق این تشکلها پیگیری شود و تحقق بخشیده شود. نگاه شهید بهشتی به حزب نیز از همین منظر است و درعینحال که میتواند نگاه آسیبشناسی باشد، یک نگاه مثبت است، چون ایشان میگویند حزب به نوعی گردهم آمدن و سازمان یافتن و اعتماد داشتن افراد به یکدیگر است تا بتوانند به مقصودی که دارند برسند.
در جامعه اسلامی حزب یا هر تشکلی بر این است که به خواستههای مردمی رسیدگی شود و بتواند به مردم خدمت کند. در آنجا البته انحصارطلبی را یک آفت مهم حزب میشمارد که اگر در هر تشکلی انحصارطلبی در پیش کشیده شود میتواند آفتی باشد که جامعه را دچار اشکال میکند.
بنابراین ایشان در نقد انحصارطلبی نیز تأکید میکند، اگر بگوییم که شهید بهشتی به یک امامت عمومی به معنای اینکه ملت در عرصه تعیین سرنوشت خود و تصمیم سازی در عرصه نظام سیاسی باید حضورداشته باشد و این حضور یک حضور جدی و مؤثری باشد، از چه طریقی خودش را نشان میدهد؟ از این مسیر که بتواند در قالب تشکلهایی خواستههای مردم بروز و ظهور پیدا کند و به صورت جدی در عرصه سیاسی اقتصادی فرهنگی وجود داشته باشد والا آن امامت عمومی شکل نمیگیرد.
وسائل ـ آیا در حال حاضر آزادی مورد نظر شهید بهشتی در نظام اسلامی محقق شده است؛ در مرحله بعد آزادی مدنظر ایشان چه نسبتی با بحث تربیت اجتماعی دارد؟
به نظرم همچنان تا رسیدن به اهداف انقلاب اسلامی راه درازی را در پیش داریم، ضمن این که همچنان در این بحث باید تأمل شود که شهید بهشتی به دنبال چه نوع دولتی است و یا اینکه شهید بهشتی چه نوع دولتی را تصور و تجویز میکند؛ آیا این دولت میتواند دولت کاملاً مداخلهگر باشد و دولتی است که در هر عرصهای ورود میکند.
طبیعتاً پاسخ منفی است و شهید بهشتی چنین دولتی را ترسیم نمیکند یا این که شهید بهشتی دولتی را ترسیم میکند که هیچکاره باشد و هیچ دخالتی در عرصههای عمومی و اجتماعی نداشته باشد؟ طبیعتاً این هم منتفی است. در واقع شهید بهشتی بر اساس آنچه که عرض شد که قائل به امامت عمومی است، یک نقش گستردهای برای مردم تبیین میکند و آزادی هم در این حوزه و گستره معنا پیدا میکند.
چون آزادی قرار است به رشد و ارتقای جامعه کمک کند و بتواند مشکلات جامعه را برطرف کند؛ طبیعتاً اینجا این میتواند کمک کند. هرچقدر فضای فرهنگی و سیاسی و اقتصادی مطلوبی در جامعه حاکم شود گستره حضور مردم بیشتر میشود، چون امامت عمومی و آزادی گسترده تحقق پیدا میکند.
به تعبیر مقام معظم رهبری از آزادی نباید ترسید و از آن گریخت؛ چنین تعابیری در سخنان شهید بهشتی هم پیدا میشود که ایشان هم از آزادی نمیترسند، اساساً اینکه جامعهای دارای آزادی باشد مفید و مؤثر است که منویات آن جامعه پیش برود؛ البته ابن پرسش از ایشان هم مطرح میشود که شما که قائل به آزادی هستید و اساساً انقلاب اسلامی برای تحقق آزادی بخشی در جامعه بوده است، آیا به آن رسیدهاید یا خیر؟
ایشان صراحتاً پاسخ منفی میدهد و میگوید هنوز راه درازی در پیش داریم که البته به نوعی به بحث تربیت و آزادی هم اشاره میکند که آزادی کالایی نیست که به صورت یکجا و یکشبه در اختیار افراد قرار داده شود، بلکه آزادی مسیر و فرآیندی است که باید در طی زندگی یک فرد به تدریج در درونش نهادینه شود و تحقق بخشیه شود.
درباره گسترۀ آزادی فضای سیاسی و اجتماعی که در یک جامعه وجود دارد تأثیر میگذارد بر اینکه شما چه میزان از آزادی برخوردار شوید. طبیعتاً موانع باید از بین برود، البته ایشان تأکید زیادی دارد و اسلامی بودن و مکتبی بودن را نکتهای میداند که پس از آزادی قابل طرح است و میفرماید که این انقلاب قبل از اسلامی بودن و مکتبی بودن ویژگی های دیگر داشته است.
بزرگترین ویژگی انقلاب از دید شهید بهشتی آزادی است: «بزرگترین ویژگی چشمگیر جهانی این انقلاب آزادی است». بنابراین در این فضا ایشان بحثهایی را مطرح میکند و حتی تحمیل آزادی را نیز ممتنع میداند و اینکه اگر بخواهید آزادی را نیز به جامعهای تحمیل کنید ناشدنی است.
بنابراین به تعبیر ایشان آزادی باید به صورت یک واقعیت اجتماعی دربیاید، این واقعیت اجتماعی جز از راه تعلیم و تربیت محقق نمیشود، از این رو نهادهای آموزشی و تعلیمی ما وظیفه مهمی را بر عهده دارند. همچنین تشکیلات و احزابی که در جامعه ما هستند، در عرصه سیاسی و تربیت سیاسی نقش بسیار مهمی دارند که امروزه آن را نمیبینیم.
این احزاب تنها در زمان انتخابات فعال میشوند، در حالی که کادر سازی و آموزش حزبی صورت نمیگیرد و فرایند فعالیت حزبی و سیاسی در جامعه ضعیف می شود، طبیعتاً وضعیت و تربیت سیاسی نیازمند نیازهایی است که بخشی از آن نهادها در احزاب و تشکلهای موجود تعریف میشود.
وسائل ـ در بحث امامت عمومی رابطه مردم با حکومت چگونه است؟
امامت عمومی که شهید بهشتی مطرح میکنند بسیار مهم است، وقتی امام و امامت میگوییم در تفکر شیعی یکبار معنایی مهمی دارد، وقتی گفته میشود، امامت عمومی یعنی یکبار ارزشی و اعتقادی بسیار زیادی را در این جمله بار میکنید و آن را دارای یک اهمیت خیلی زیادی فرض میکنید؛ از این جهت این نگاه مهم است که بر اساس این نگاه، انسان در جامعه اسلامی میتواند به سرنوشت خودش توجه کند و باید توجه کند و سرنوشت خود را در دست بگیرد و در زمینه زیست اجتماعی خود تصمیمگیری و انتخاب کند و با انتخاب آگاهانۀ خود حضور جدی و موثری در زندگی سیاسی و اجتماعی داشته باشد.
اینکه رابطه مردم با حکومت یک رابطه متقابل است؛ یعنی رابطهای که در آن مردم هم دارای انتخاب و اختیار هستند، از آن سو نیز نمیگوییم حکومت هیچکاره است؛ طبیعتاً یک ارتباط متقابلی شکل میگیرد که مردم در پیدایش، تداوم، استمرار، ثبات و ادامه حکومت نقش اساسی دارند، بر مبنایی که امامت عمومی طرح میکند، در واقع هیچ گسست و شکافی میان مردم و کارگزاران وجود ندارد و همه در کنار هم در جهت پیش برد جامعه تلاش میکنند.
وسائل ـ ممنون از فرصتی که در اختیار پایگاه وسائل قرار دادید./403/م
مصاحبه از: مجتبی عباسی