به گزارش خبرنگار وسائل، حجتالاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، در «سلسله درس گفتارهای فقه حزب» ناظر به کتاب «فقه و حکمرانی حزبی» اثر حجتالاسلام والمسلمین داود فیرحی، استاد دانشگاه تهران مباحثی را مطرح کرده است که متن آن در ادامه تقدیم میشود:
مفهوم حزب سیاسی مدرن در دیدگاه دکتر فیرحی
با توجه به کتاب آقای دکتر فیرحی در باب حزب، که ایشان حکم حزب را در این کتاب تبیین کردهاند و کتاب را به موضوع شناسی و حکم شناسی حزب تقسیم کردهاند، بنده بحثی را آماده کردم تا خلاصهای از بحث ایشان را بگوییم و نکاتی را بگوییم که ببینیم تلقی ایشان از حزب به لحاظ موضوع شناسی درست است یا خیر؟
ایشان در کتابشان آوردهاند که مفهوم حزب سیاسی مدرن، فرزند دموکراسی و ملازم با آزادی و برابری در حوزه عمومی است، پس حزب سیاسی مدرن محل بحث است که زائده دموکراسی و پذیرش دو اصل آزادی و برابری در حوزه عمومی است، ساختار حزب سازمانی مستمر و با دوام و با شعبههای محلی و هدف نیز کسب قدرت است.
بنابراین با توجه به چهار نکته، مفهوم، ساختار، کارکرد و هدف حزب میشود گفت که حزب سیاسی مدرن سازمانی مردمی نهاد و مبتنی بر دو اصل آزادی و برابری سیاسی برای اجرای برنامههایی که معطوف به منافع ملی و خیر عمومی است که به بسیج رأی و رقابت انتخاباتی مسالمتآمیز و قاعدهمند با سازمان یا سازمانهای همگین میپردازد.
ایشان سپس بحث را بر روی حزب صحیح متمرکز میکند و میگویند که حزب صحیح علاوه بر ویژگیهایی که ذکر شد، نباید تناقض در مرامنامه داشته باشد، رقیب را نفی نکند، عضویت همزمان در حزب دیگر هم نداشته باشد؛ پس حزب صحیح علاوه بر ویژگیهایی که در تعریف ذکر کردیم، نباید مرامنامهاش متناقض باشد؛ طبیعتاً تلاش میکند به قدرت برسد و حزب رقیب را کنار بزند، اما نباید آن را نفی کند.
ایشان سپس حزب را با بازی مقایسه کردهاند و حزب را نوعی بازی میداند که مرکب از پنج عنصر است، یکی از پنج عنصر محیط بازی است که در حزب محیط ملی است.
دوم موضوع بازی است که عبارت است از رقابت به منظور تصرف نهادهای سیاسی؛ سوم قواعد بازی است که عبارت است از ایجاد سازمانهای تبلیغاتی که به دنبال اخذ رأی در صندوقهای رأی هستند.
عنصر چهارم بازیگران هستند که خود احزاب سیاسی هستند و عنصر پنجم اهداف بازی است که در مرامنامه احزاب آمده است و معمولاً هدف کسب قدرت و تصرف نهادهای سیاسی است.
بازی سیاسی سه بعد دارد، قدرت، مشارکت و تربیت؛ قدرت مهمترین مؤلفه هدفی حزب است، مشارکت ناظر به فعالیتهای مردمی است و تربیت نیز تربیت نیروها و کادر سازی در حزب است.
در کتاب درآمدی بر جامعهشناسی سیاسی دکتر نقیب زاده، ایشان در بخشی به حزب پرداختهاند؛ آقای عبدالرحمان عالم نیز که فرهنگی در حوزه سیاست دارد و واژه حزب را توضیح داده است.
جایگاه احزاب در حکومت ولایی در کتاب جامعه مدنی و حاکمیت دینی
بنده نیز در کتاب جامعه مدنی و حاکمیت دینی، بحثی با عنوان جایگاه احزاب در حکومت ولایی دارم؛ چون یکی از ارکان جامعه مدنی حزب است، یعنی اگر کسی اصطلاح جامعه مدنی را پذیرفت، قاعدتاً باید حزب را نیز بپذیرد، چون اصولاً در جامعه مدنی مشارکت مردم به صورت توده وار نیست که هر فردی مستقیم دخالتی کند؛ بلکه به صورت تشکیلاتی و حزبی است.
آقای عبدالرحمان عالم میگوید حزب در اصطلاح عبارت است از گردهمایی پایهدار گروهی از مردم که دارای عقاید مشترک و تشکیلات منظم هستند و با پشتیبانی مردم برای به دست آوردن قدرت سیاسی از راههای قانونی مبارزه می کنند.
بنابراین شرط هایی اساسی برای حزب برشمرده شده است، یک: وجود تشکیلات پایه دار مرکزی، وجود شعبه هایی که با مرکز پیوند و ارتباط داشته باشند، دو: پشتیبانی و عضو گیری از مردم، سوم: نظام نامه مشخص و مدون، چهارم: ارکان حزب که عبارت است از اعضای هیأت مؤسس، هیأتمدیره، شورای مرکزی، دبیر کل، معاونان، مدیران و... که بیانگر اهداف و روند کلی حرکت آن میباشد.
برخی اصطلاح جبهه را نیز به کار بردهاند، جبهه، شمول معنایی و معنایی فراگیرتر از حزب دارد؛ ائتلاف گروهها را جبهه می گویند، این گروهها ممکن است رسماً حزب باشند، ممکن است نباشند، ممکن است چند حزب با یکدیگر ائتلاف کنند و یک جبهه را تشکیل دهند.
کتاب درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی
آقای دکتر نقیب زاده در کتاب درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی سعی کرده است، غیر از اینکه به تعریف و ویژگیهای حزب میپردازد، به سیر تاریخی حزب نیز اشاره کند و به انواع و اقسام حزب نیز بپردازد.
در این کتاب آمده است که تمام مردم در یک نظام دموکراتیک جزء بازیگران سیاسی هستند که از طریق شرکت در انتخابات عضویت در مجامع عمومی و... به ایفای نقش می پردازند.
سهم فرد در بازی سیاسی در مقایسه با گروهها، سازمانها و تشکلها بسیار اندک و ناچیز است، یک فرد اگر بخواهد کاری انجام دهد، سهم اندکی دارد؛ اما اگر یک گروه و تشکیلات بخواهد با هم کاری انجام دهند؛ طبیعتاً تأثیرگذاری بیشتری دارد.
احزاب سیاسی جدید سازمانهای باثباتی هستند که همراه با توسعه حق رأی همگانی شکل گرفتهاند و از اواخر قرن نوزدهم میلادی به صورت سازمانهای سراسری و غیر وابسته به اشخاص درآمدهاند.
بنابراین حزب سیاسی مدرن را باید به عنوان یک سازمان مردم نهاد و باثبات دید؛ یعنی توسعه که حق رأی همگانی است، این سازمان باثبات شکل گرفته است و اواخر قرن 19 میلادی به صورت سازمانهای سراسری و غیر وابسته به اشخاص درآمدهاند و به بنیانگذاران خود وابسته نبودهاند و از طریق رأی مردم در پی کسب قدرت سیاسی بودهاند.
ویژگی بارز احزاب جدید سازمان و تشکیلاتی بودن آنهاست و فعالیتهای احزاب، مبارزه برای سلطه و قدرت سیاسی است؛ در واقع تلاش احزاب این است که مبارزه کنند، تا بتوانند به سلطه و قدرت سیاسی برسند.
در ادامه این کتاب به نقل از آقای دوورژه آمده است که وقتی حق رأی بین مردم توسعه پیدا کرد، آن موقع زمینه شکلگیری احزاب نیز فراهم می شود؛ چون وقتی قرار است همه مردم مشارکت و حضور سیاسی پیدا کنند طبیعی است که مقولهای به نام حزب نیز در ذهنها آمده است؛ گروههای پارلمانی نیز درصدد برآمدند کمیتههای انتخاباتی را از طریق دفتری فعال کنند، دفتری که به تدریج هسته اولیه حزب را تشکیل داد.
در واقع هسته اولیه حزب دفاتری بودند که کمیتههای انتخاباتی را فعال میکردند؛ در مردم انگیزه ایجاد میکردند، تا حضور انتخاباتی داشته باشند و از حق رأی خود استفاده کنند.
مرحله دیگر، زمینهسازی حزب گروههای صنفی و باشگاهها بودند، اینها نوع دیگری از حزب را به وجود آوردند؛ چون وقتی حق رأی توسعه پیدا کرد، اتاق اصناف و باشگاهها شکل گرفت؛ هرچند آنها به دنبال منافع صنفی خود هستند؛ اما عملاً زمینه فراهم شدن تشکیل حزب سیاسی فراهم شد، در واقع میتوان گفت در قرن بیستم حزب سیاسی شکل گرفت.
تقسیم احزاب سیاسی از نظر موریس دوورژه
موریس دوورژه، احزاب سیاسی را به دو دسته احزاب کار و احزاب تودهای تقسیم کرده است؛ احزاب سازمان یافتهای که اعضای آن افراد صاحب نفوذ هستند و هزینههای حزب را پرداخت میکنند مانند گروههای سیاسی محافظه کاران و لیبرالها.
احزاب تودهای با گسترش حق رأی و ورود افراد جدید به صحنه فعالیتهای سیاسی شکل گرفتهاند، مانند تشکلهای سوسیالیستی و گرایشهای چپ و سپس احزاب تودهای راست؛ یعنی فاشیستها، این جنبشها دارای گرایشهای پوپولیستی و نمایشی هستند.
در واقع دو نوع حزب است، یک موقع حزبی است که ایجاد میشود، سازمان یافته است و افراد با نفوذ، امکانات و تمکن مالی دارند، فعالیت سیاسی میکنند تا به قدرت برسند؛ یعنی در مسیر رسیدن به قدرت، معمولاً احزاب لیبرالیستی و محافظهکار اینگونه هستند.
احزابی نیز هستند که تودهای هستند، یعنی از توسعه حق رأی که در جامعه مدنی شکلگرفته است، استفاده میکنند و افراد جدیدی را وارد فعالیتهای سیاسی میکنند، بعد از به قدرت رسیدن حزب را تشکیل میدهند.
دوورژه، همچنین تقسیمات دیگری را نیز اشاره میکند، مانند احزاب مستقیم و غیر مستقیم، احزاب سخت و نرم؛ افراد در احزاب مستقیم به صورت مستقیم به عضویت احزاب در میآیند؛ ولی در احزاب غیر مستقیم از طریق عضویت در تشکلها، سندیکاها که عضو یک حزب هستند صورت میگیرد.
از دیگر تقسیمات دوورژه، همچنین احزاب سخت و نرم است و میگوید مقوله نرم و سخت مربوط به سازماندهی احزاب است که نوع سازماندهی گاهی مربوط به سازماندهی نرم و گاهی مربوط به سازماندهی سخت است.
همچنین در کتاب آقای دکتر نقیب زاده آمده است که تحولات اجتماعی اقتصادی در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و کاهش سختی کار کارگران و ترمیم شکافهای طبقاتی در سطح قابل قبولی از زندگی، احزاب سنتی و ایدئولوژیکی کمرنگ شدند.
برای مثال حزب کارگر انگلستان و حزب سوسیالدموکراسی آلمان به طور رسمی اعلام کردند که دیگر مارکسیسم را راهنمای عمل خود قرار نمیدهند؛ یعنی ایدئولوژی هایی که بیشتر به توده توجه داشتهاند و شعارهای نمایشی سر میدادند، معمولاً از ناحیه احزاب ایدئولوژیکی متأثر از مارکسیسم بودهاند.
تقسیمبندی و گونهشناسی ریزتری از احزاب در این کتاب آمده است که میگوید احزاب اقسام دیگری همچون، نهادی، ضد نظام، سازمانی، نهضتی، مبارزاتی انتخاباتی، متکثر، همگن و ... است.
در اینجا حزب به معنی عام است و گرنه حزبی که قانون اساسی را میپذیرد تشکل سیاسی مستقل از دولت است که قانون اساسی را پذیرفته است؛ لذا نمیتواند ضد نظام یا ضد رژیم باشد، حزب ضد رژیم پارادوکس است، مگر حزب را به معنی عام بگیریم که هرگونه تشکل سیاسی را شامل میشود.
نظامهای حزبی بر دو نوع هستند، برخی رقابتی و چند حزبی و برخی غیر رقابتی و تک حزبی هستند، معمولاً نظامهای تک حزبی تمامت خواه و انحصاری هستند، همانند حزب شوروی و حزب بعث.
عملکرد و کار ویژه احزاب در کتاب دکتر نقیب زاده
آخرین مطلب در کتاب آقای نقیب زاده بحث عملکرد و کار ویژه احزاب است که میگویند کار ویژههای احزاب بر دو نوع است، آشکار و پنهان؛ کارویژههای پنهان مثل برخی از خدمات اجتماعی، حل کردن مشکلات مردم در شهرداریها و... و کارویژههای آشکار نیز خود به دو دسته تقسیم می شوند، کار ویژههای انتخاباتی و کار ویژههای اجتماعی آموزشی.
کارویژههای انتخاباتی با هدایت مردم به سوی صندوقهای رأی و تبدیل افراد بیتفاوت به شهروندان فعال و تربیت هیأت سیاسی حرفهای به عنوان نامزدهای وکالت مردم و انسجام میان نمایندگان در درون مجلس؛ کارویژههای اجتماعی آموزشی نیز همانند انتشار روزنامه، نشر و تشریح مواضع، صدور بیانیه، نقد دیدگاههای رقیب.
زمانی حزب را با عنوان تشکل فعال سیاسی معنی میکنیم که دارای جنبشهای سیاسی هستند، از قدیم بوده و پدیده جدیدی نیست؛ برخی از اینها منشأ دینی داشتند، همانند خوارج برخی منشأ کلامی داشتند، همانند معتزله و اشاعره و جنبشهای انقلابی که در ایران اتفاق افتاد همانند جنبش خرمیان پس از قتل ابومسلم خراسانی و جنبش بابکیان، جنش اسماعیلی و ... که به فعالیتهای سیاسی است؛ اما حزب سیاسی به معنی مدرن پدیده جدیدی است.
این مطلب گفته شده است که در سال 1850 میلادی در هیچ یک از کشورهای جهان به جز آمریکا حزب سیاسی به مفهوم نو آن وجود نداشت؛ در سال 1950 احزاب سیاسی در اغلب کشورهای پیشرفته فعالیت میکردند و سایر کشورها نیز میکوشند از آنها تقلید کنند.
پس از جنگ جهانی دوم، حزب به معنی مدرن در جهان گسترش پیدا کرده است؛ یعنی حزب به معنی مدرن، پدیدهای برای قرن 19 است که در قرن 20 گسترش پیدا کرده است.
در واقع حزب سیاسی مدرن علاوه بر اینکه در یک جامعه دموکراسی سیاسی پدید میآید، یعنی هر چقدر دموکراسی سیاسی گسترش پیدا کند، حزب سیاسی نیز گسترش پیدا میکند و آقای دوورژه در کتاب اصول علم سیاست می گوید از مجموع پژوهشهایی که درباره حزبهای سیاسی شده است چنین بر میآید که پیدایی و گسترش حزبهای سیاسی با گسترش دموکراسی سیاسی همگام بوده است.
تعریف حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه از حزب سیاسی
تعریف بنده از حزب سیاسی این است که، هیأتی از مردم که به خاطر پیشبرد منافع ملی با کوشش مشترک براساس برخی اصول سیاسی مورد توافق متحد شدهاند.
حزب سیاسی مرکب از گروهی از شهروندان کم و بیش سازمان یافته ای است که به عنوان یک واحد سیاسی عمل می کنند و با استفاده از حق رأی خود میخواهند بر حکومت تسلط پیدا کنند و سیاستهای عمومی خود را عملی سازند.
حزب سیاسی گروه سازمان یافته شهروندانی است که دارای نظریات سیاسی مشترک هستند و با عمل به مثابه یک واحد سیاسی میکوشند بر حکومت تسلط یابند، هدف اصلی یک حزب این است که عقاید و سیاستهای خود را در سطح سیاسی رواج دهند.
نکته مهم این است که نباید میان احزاب سیاسی با دیگر سازمانهای اجتماعی همانند وسایل خبری، روزنامه و صداوسیما داوری یکسانی داشت.
به عقیده بنده، احزاب سیاسی شکل خاصی از سازماندهی از نیروهای اجتماعی هستند که در پی کسب حفظ قدرت و یا نقش آفرینی در تصمیمگیریهای سیاسی هستند.
منشأ گردهماییهای افراد در مجموع سیاسی آرمانها و باورهای دیدگاهی مشترک سیاسی میباشند، شرط اساسی حزب و سازمانهای سیاسی این است که دارای مرامنامه و اساس نامه باشند.
ویژگیهای حزب سیاسی
همچنین چند ویژگی حزب این است که یک حزب باید دارای سازمانهای مرکزی رهبری و پایدار و ماندنی باشد، حزب باید دارای سازمانهای محلی پایدار که باید با سازمان مرکزی حزب پیوند همیشگی و جدی داشته باشد.
رهبران مرکزی و محلی حزب باید مصمم باشند که قدرت سیاسی در پهنه کشور بدست گیرند و آن را رهبری و اداره کنند و نباید تنها به اعمال نفوذ بر قدرت سیاسی حاکم بسنده کنند.
حزب باید با پشتیبانی توده مردم برخوردار باشند؛ بنابراین حزب نباید با از میان رفتن رهبران ناپدید شود، حزب بدون سازمان حزب نیست و اگر هدفش به دست گرفتن قدرت سیاسی حاکم در کشور نباشد حزب نیست و نیز بدون پشتیبانی انواع مودم حزب تحقق نمییابد.
مردم تشکیل دهنده حزب سیاسی باید درباره اصول بنیادی توافق نظر معینی داشته باشند و در تأمین منافع ملی کوشش نمایند، اصناف و سندیکاها به دنبال منافع صنفی هستند؛ اما حزب باید به دنبال منافع ملی باشد.
تقسیمات احزاب سیاسی
تقسیمات احزاب، احزاب و گروه های سیاسی را میتوان به دو اعتبار کشوری و اعتقادی تقسیم کرد؛ اعتبار کشوری به دو دسته احزاب ملی و منطقهای تقسیم میشوند.
احزاب منطقهای به منافع محلی میاندیشند و در رقابتهای انتخاباتی در شوراهای محلی و نمایندگان مجلس شورا به مشارکت سیاسی می پردازند؛ احزاب و تشکل های ملی اهداف و برنامه هایش فراتر از منطقه و شهر و استان است.
احزاب سیاسی به لحاظ اعتقادی و مذهبی احزابی هستند که ممکن است دغدغه شان تنها منافع ملی نباشد، دغدغه اش اعتقادات، آموزه ها و ارزشهای دینی است؛ لذا احزاب را می توان به دینی و سکولار تقسیم بندی کرد.
کتاب «جامعه مدنی و حاکمیت دینی»
آخرین بحثی که در کتاب بنده آمده این است که با نگاه جامعه شناختی احزاب سیاسی را بررسی کنیم، کارکردها و آثارشان را ببینیم، با این نگاه هم آثار مثبت دارند و هم آثار منفی.
بنابراین نمیشود تنها آثار مثبت یک حزب را دید، بلکه حزب را باید در مقام تحقق ارزیابی کرد و دید احزاب سیاسی در جوامع فعال کارکردهای مثبت دارند یا کارکردهای مثبت و منفی دارند.
کارکردهای احزاب سیاسی
بنده دو دسته ایجاد کردهام، آثار مثبت و منفی؛ آثار مثبت: سازماندهی و انسجام نیروهای پراکنده و شکل دهی به افکار عمومی ناهماهنگ، تربیت و رشد نیروهای کارآمد با توسعه نظام سیاسی؛ انعکاس خواستههای مردم به دستگاه حاکم و سلب استبداد و فساد سیاسی اقتصادی اداری از قوای حاکم و کارگزاران نظام، توسعه سیاسی و رشد اجتماعی در اثر رقابت در مشارکت سیاسی؛ شفاف شدن دیدگاه و مدون شدن برنامه ها در جریان رقابت های سیاسی، منشأ وفاق ملی کلیه نیروهایی که عقاید مشترک دارند؛ جلوگیری از انحرافها و گرایشهای نیروهای پرجنب و جوش جوان و تکروها و ... .
آثار منفی کارکرد احزاب: حزب مزاحم آزادی فرد است، حزب با تشکیلات سنگین و مجهز فرد را در خودش حل میکند، آزادی عمل و اراده را از فرد میگیرد و فرد ناچار از تصمیمهای رهبران است.
نقدی بر موضوع شناسی حزب دکتر فیرحی
وجود حزب گاهی برای وحدت ملی زیان آور است؛ چون هدف رسیدن به قدرت است، اخلاق و ارزشهای اخلاقی وسیله را توجیه می کند و آسیب مهمتر این است که وحدت ملی را آسیب میزند، احزاب برعلیه یکدیگر حرف میزنند و حرف هایشان میشود علیه منافع ملی.
حزب به ناروا به همه مسائل رنگ سیاسی میدهد، مسائل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی سیاسی میشود؛ حزب دشمن دموکراسی است، رهبران و فعالان احزاب سیاسی چه چپ افراطی و راست افراطی مدعیاند که حزب برای تأمین دموکراسی و دفاع از منافع مردم آمده است.
اما وقتی بررسی میشود، میبینیم که وقتی احزاب از مردم رأی گرفتند و به قدرت رسیدند، تلاش شان این است که حزب بماند و قدرت از دستشان نرود و منافع و خواستههای مردم در اولویت بعدی است.
دخالت مشارکت توده وار حداکثریتر است، از مشارکت حزبی مردم؛ یعنی وقتی احزاب حضور سیاسی پیدا می کنند، درصد مشارکت سیاسی مردم کمتر میشود و هرچه کشور حزبیتر شود، مشارکت سیاسی مردم کمتر میشود.
توضیحاتی که ارائه شد نقدی بر موضوع شناسی حزب آقای فیرحی ارائه شده است، آقای فیرحی از یک منظر حزب را توصیف کرده است و مباحث حزب در جامعه شناسی سیاسی گسترده است و حزب در مقام تحقق با حزب مطلوب تفاوت بیشتری دارد؛ حزب در مقام تحقق هم کارکرد مثبت دارد و هم کارکرد منفی، مجموع اینها را باید دید و سپس دربارهاش سخن گفت.
نکته دوم و مهم این است که حزب یک نهاد و یک سازمان اجتماعی سیاسی است و همانند هر مقوله اجتماعی سیاسی دیگری با مبانی اش معنی پیدا میکند.
مقولههای سیاسی با مبانیشان معنی پیدا میکنند
مقوله های سیاسی با مبانی شان معنی پیدا می کنند؛ یعنی وقتی میخواهید دموکراسی یا توسعه سیاسی یا حزب یا قانون و... را معنی کنید، مبانی اش را بشناسید و آن مبانی این مقوله را معنا کند؛ یعنی مبانی در معنی سازی مقولات سیاسی اجتماعی سریان دارد.
اینکه گفته شود حزب مندرج در جامعهای دارای دموکراسی و آزادی مشارکت است، کافی نیست؛ اینکه حزب در یک جامعه دارای آزادی در چهارچوب قانون است، کافی نیست.
کدام قانون؟ کدام آزادی؟ کدام دموکراسی؟ اینجا ایدئولوژیها هستند که قانون، آزادی و دموکراسی را معنا می کنند، حزب در ایدئولوژی سوسیالیستی یک معنی دارد در ایدئولوژی لیبرالیستی معنایی دیگر دارد.
اینکه بگوییم یک ساختار مردم نهاد کافی نیست؛ چون تک تک این واژهها بار معنایشان را مبانی نشان می دهد؛ همچنین ریشه همه ایدئولوژیها همان سه مبنای اومانیزم، سکولاریسم و سوبژکتیویسم بوده است؛ وقتی حزب را معنی میکنید، باید مبنای اومانیزم، سکولاریسم و سوبژکتیویسم را در درون حزب بیاورید.
حزب اسلامی متناقض نما است
حزب به معنای مدرن قطعاً ریشه و آبشخور آن مبانی است که ماهیت مدرنیته را تشکیل میدهد؛ لذا حزب اسلامی پارادوکسیکال است، مبنای حزب مبنای اومانیزم، سکولاریسم و سوبژکتیویسم است، مگر اینکه تعریف دیگری از حزب داشته باشید./403/م